روز مادر ۹۸
روز مادر امسال واسه من خیلی خاص بود❤.
چون برای اولین بار محیای شیرینم بتنهایی جشنو مدیریت کرد.😘😘😘
من مشغول سرگرم کردن حسام بودم و متوجه میشدم محیا در تکاپویه!!😁💋❤
روی میزو پارچه انداخت،😘
خودش بتنهایی شربت آماده کرد،😘
شیرینی کشمشی ک ظهر با کمک هم پخته بودیمو توی ظرف گذاشت،😘
دیوارو با نوشته هاش تزیین کرد و هدیه های خودش و حسام و بابارو با کمک بابایی کادوپیچ کردند.😘
اینقدر از جشنش و نحوه ی مدیریتش لذت بردم ک دوست داشتم اون لحظه ها هیچوقت تموم نشن.❤❤😚😚
همیشه معتقد بودم قشنگی روز مادر ب اینه ک بچه ها واست جشن بگیرن.و امسال قشنگترین روز مادرو تجربه کردم.😚💋💝
محیای عزیزتر از جونم مثه هرسال یه نقاشی خیلی خیلی قشنگ هم کشیده بود ک واسم یک دنیا ارزش داره.❤
حسام گلم در تمام این مراسم😉 در پی فرصتی بود ک همه چیو بهم بریزه و با خنده های شیرین دلبری میکرد!😁😘
شاید بنظر جشن ساده ای بیاد،اما اینقدر برام باارزش بود ک از لحظه لحظه ش لذت بردم.😘😘
شب قبل هم رفتیم مراسمی ک بچه های توانبخشی بمناسبت روز مادر داشتند.عاااالی بود.
هم خندیدیم و هم بغض کردیم.
بلیط مراسم صرف هزینه سفر فرشته های دلپاک ب مشهد مقدس میشد.
حسام اون شب هم دست از شیطنت برنمیداشت!دائم توی سالن میدوید و شیطنت میکرد.چندتا بادکنک ترکوند.اما چون دائم میخندید و شاد بود نه تنها بهش اعتراض نمیکردن ک ازش فیلم و عکس هم میگرفتن!😁😚
فقط من نرسیدم ازش عکس بگیرم،بس ک فداش بشم شیطنت میکرد!😅😘
بیشتر زحمتش با خاله لیلا بود ک حتی پارک کنار سالن هم بردش.😘
خدایا ازت ممنونم بابت عزیزای مهربونی ک کنارم دارم.😘