شازند ۱۴۰۱
محلات ۱۴۰۱
یکشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۱ از باباحاجی و تاجیه خداحافظی کردیم و رفتیم محلات🤩✌️ ساعت ۹ و نیم رسیدیم به هلند ایران😃😉 یه محل اسکان خوب و مجهز کنار پارک سرچشمه گرفتیم بعد از جا دادن وسایل رفتیم پارک سرچشمه عاااالی،قشنگ🤩 بستنی خوردیم رفتیم قایق سواری ناهار توی پارک صرف کردیم بعد از ناهار برای استراحت رفتیم اسکان(فاصلش تا سرچشمه پیاده حدود پنج دقیقه بود) استراحت کردیم و عصر بازم برگشتیم سرچشمه صبح روز دوشنبه ۲۰ تیر رفتیم دهکده ی گل محلات ناهار با خودمون بردیم و رفتیم سمت غار ...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
17:57
خمین ۱۴۰۱
مهر ۱۴۰۱
باز آمد بوی ماه مدرسه...... یکی از نوستالژیکترین جملات و شعرها خرید وسایل و لوازم التحریر محیا امسال تلفیقی بود از خرید آنلاین و حضوری😁 همه هم با سلیقه و انتخاب خودش🥰😘 شنبه دوم مهر ماه بود صبح بعد از بیدار شدن،ناهارو حاضر کردم،بچه ها ک بیدار شدن،صبحونه خوردیم و رفتیم به سمت مهدکودک گل نرگس واسه آقا حسام😍 کلی خوشحال بود و ذوق داشت😘 محیا واسش کیک و آبمیوه خرید و در حالیکه حسام از خوش حالی بند نمیشد رفتیم مهد اما هر چی در زدیم باز نکردند😂 تلفنشون هم خاموش بود😅 دست از پا درازتر در حال برگشت بودیم که تماس گرفتن و گفتن چون صدای آهنگ بلند بود متوجه ی صدای در نشده بودن و .....ما هم برگشتیم😁 فضای خیلی خو...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
9:51
پاییز ۱۴۰۰
عکسهای جامانده از بیرون رفتن پاییز ۱۴۰۰ ...
کوه زمستان ۱۴۰۰
یکی از ویژگیهای خوبی که داریم اینه که حسابی پایه ب بیرون رفتنیم و هروقت هوا خوب باشه و من و بابا سرکار نباشیم،سریع بساط ناهار یا چای رو حاضر میکنم و میزنیم به دل طبیعت.😍 جای محبوبمون هم کوههای نزدیکمونه که حسابی دنج و باصفاست و به هممون خوش میگذره.❣️ علاوه بر کوهنوردی،ماسه بادی کنارش هم لذت زیادی داره و یه عالمه خاک بازی میکنید و خوش میگذروندید.😍 بالای کوه هم آتیش درست میکنیم،آهنگ میذاریم و مسابقهی جیغ و کِل و سوت راه میندازیم!😅❤️ همیشه خوش باشید عزیزای مهربون و دوست داشتنی من😍❤️ ...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
1:38
اولین تجربه کتابخونه آقاحسام😍
روز چهارشنبه ۱۸ اسفند همراه محیا خانم و آقاحسام پیاده رفتیم کتابخونه.😍 محیا که از بچگی عشق کتاب بود و عضو کتابخونه هم بوده و خاطره ی خوشی از کتاب و کتابخوانی و کتابخونه داشت،کلی ذوق کرده بود😍 اما بخاطر کرونا و دوری از مکانهای عمومی این اولین تجربه ی کتابخونه رفتن حسام بود!😁😍 از قبل بهش گفته بودم توی کتابخونه نباید بلند صحبت کنیم و ....اما کو گوش شنوا؟؟😅 توی سالن با خوشحالی میدوید و بلند حرف میزد،خیلی سریع سالنو ترک کردیم و رفتیم قسمت کودکان محیای گل و شیرین زبونم با کتابهای مشغول شد😍❤️❣️ حسام عزیز و شیطونم هم توی اتاق با اسباب بازیها مشغول شد البته با یه عالمه سوال😉😍 یه کتاب انتخاب کردم و وا...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
10:58