اولین تجربه کتابخونه آقاحسام😍
روز چهارشنبه ۱۸ اسفند همراه محیا خانم و آقاحسام پیاده رفتیم کتابخونه.😍
محیا که از بچگی عشق کتاب بود و عضو کتابخونه هم بوده و خاطره ی خوشی از کتاب و کتابخوانی و کتابخونه داشت،کلی ذوق کرده بود😍
اما بخاطر کرونا و دوری از مکانهای عمومی این اولین تجربه ی کتابخونه رفتن حسام بود!😁😍
از قبل بهش گفته بودم توی کتابخونه نباید بلند صحبت کنیم و ....اما کو گوش شنوا؟؟😅
توی سالن با خوشحالی میدوید و بلند حرف میزد،خیلی سریع سالنو ترک کردیم و رفتیم قسمت کودکان
محیای گل و شیرین زبونم با کتابهای مشغول شد😍❤️❣️
حسام عزیز و شیطونم هم توی اتاق با اسباب بازیها مشغول شد البته با یه عالمه سوال😉😍
یه کتاب انتخاب کردم و واسه حسام تصاویرشو میخوندم،به یه تصوری کفش فروشی رسیدیم،ازش پرسیدم این مغازه چی میفروشه؟گفت پا میفروشه!!!😂😂😂😂😂گفتم آفرین کفش میفروشه!!!گفت نهههه (به کفشای کوتاه بالایی اشاره کرد) اینا کفشه(و چکمه های پایینی رو نشون داد)اینا پائه!!!😂😍
کنار محیا میرفت و ازش میخواست درباره ی کتابی که میخونه براش حرف بزنه🥰
محیای مهربونم هم واسش تعریف میکرد😘😘