شش سالگی محیاگلی😘
محیایِ من،زیباترین بهانه ی زندگیم تولدت مبااااااارک😘💖
روز تولدت بهترین روز عمرم است روزی که باتپش های قلبت شروع به زندگی کردی و نام تو برای همیشه درقلبم رویید. بهترینم تولدت مبارک😘
زیباترین ترانه هستی بدان که روز میلادت برایم ارمغان خوبیها و زیباییهاست پس ای دنیایِ خوبیها میلادت مبارک💕
بمحض سرد شدن هوا،یادت میفته تولد داره نزدیک میشه و شمارش معکوسِ سالروز تولدتو شروع میکنی!تصور کن روزی حداقل ۲۰بار سراغ تولدتو میگیری!!چی واسم میگیرید؟چجوری سورپرایزم میکنید؟!(اخه عشقم اگ بگم ک دیگه سورپرایز نمیشه!😂)خونه رو تزیین میکنید یا نه؟کیارو دعوت میکنید؟و .....
بخاطر داغ نبودن بی بی نمیخاستم جشن بگیرم و قرار شد بریم شهربازی و بدون هیچ محدودیتی هر چقدر دوست داشتی بازی کنی!اما سرمای هوا و کوچیک بودن حسام باعث شد توی تجدید نظر کنم،چون واقعا نمیشد توی این هوای سرد بیرون رفت!😉
اونقدرررر هر روز و هر شب حرف از تولدت میزدی ک روز پنحشنبه بابا گفت تا دوشنبه محیا دیوونمون میکنه!😂تورو خدااااا بیا چند روز زودتر تولدشو جشن بگیر و راحتمون کن!😅 واقعا حق داشت!!خودتم داشتی از فکر و خیال دیوونه میشدی😅
ب انتخاب خودت یه کیک سغارش دادم.البته بهت گفتم واسه ۳ روز دیگه س تا بتونم سورپرایزت کنم!!
روز جمعه با خاله معصومه هماهنگ کردم و ساعت ۴ بردمت خونه ی خاله و خودم سریع برگشتم و همراه بابا رفتیم کیکو آوردیم و بعدش رفتم شمع و بادکنک و ریسه و .... گرفتم و با کمک بابایی خونه رو تزیین کردیم.
تقریبا ساعت ۷ و نیم بابا رفت دنبالت و واسه اینکه خوشحالتر بشی صفارو هم دعوت کردم و ازش خاستم برنامه رو لو نده تا غافلگیر شی.😍
در هالو قفل کردم،وقتی رسیدی و در زدی گفتم یه لحظه صبر کن الان بازش میکنم!!چاغارو خاموش کردم و فشفشه رو روشن کردم و اهنگ تولدت مبارک اندی رو گذاشتم و درو باز کردم...حساااااابی غافلگیر شدی.....گفتی مگه ۳ روز دیگه نیست؟گفتم نههه امروزه!! بهت گفتیم ۳ روز دیگه تا سورپرایز شی و در اصل امروز تولدته!! (منو ببخش گلم😅)کلی ذوق کردی و واقعا خوشحال شده بودی💖
خیییییلی خوشحال شدی،مخصوصا اینکه کیک هم همونجوری بود ک میخاستی.از ته دل میخندیدی و از شادی جییییغ میکشیدی.😁😘الهی دورت بگردم.فدای خنده هات بشم😍
خوشحالی بیشترت وقتی بود ک کادوهارو دیدی😉.
اول از همه کادوی صفارو باز کردی(پول نقد)
بعد از اون رفتی سراغ کادویی ک از طرف داداشی گرفته بودیم!(شلوار و گل سر)
بعدش کادوی بابا(گیتار)
و بعدشم کادوی مامانی(کفش اسکیت و لوازمش)
وااای ک چقدررررر خوشحال شدی از دیدن اسکیت و گیتار....از خوشحالی بالا و پایین میپریدی😁😚
آرزو کردی و شمعو فوت کردی!بعدا گفتی ارزو کردم شما و بابایی و داداشی همیشه سلامت باشید.الهی من فدات بشم ک اینقدرررر مهربونی😘
و بعد از صفا خواستی ک همراهت یه بار دیگه شمعو فوت کنه.دورت بگردم مهربون من❤
کیکو بریدی و نوش جان کردین.💋💋
کلی با هم بازی کردین و بصورت نمادین دعوا کردین!😅
شب خیلی خوبی بود و خدارو شکر به هممون خوش گذشت
دلت شاد و روزگارت بهاری باد گل زیبای زندگیم😘😘😘
امیدوارم همیشه دلت شااااااااااد و سرزنده و لبتون خندون باشه نفسم.😘😘😘
ششمین سالروز زمینی شدنت مبارک باشه عشق همیشگی من💖💕