مادرِ پا شکسته!😊
ساعت ۱۸ و ۳۰ روز جمعه۲۹ آذر،در حالی ک حسامو بغل داشتم،توی حیاط خلوت خونمون لیزخوردم و فقط فرصت کردم مراقب باشم حسام چیزیش نشه و از خودم غافل شدم!
یه لحظه بود!بعدش درد وحشتناک مچ پام،گریه ی حسام و جیغهای محیا ک از دیدن من روی زمین ترسیده بود و نفسی ک بخاطر درد زیاد پام بالا نمیومد!😣
نتیجه ی این سقوط آزاد شکستگی استخوان بیرونی نزدیک مچ و آسیب جدی ب مفصل مچ پای چپم بود!
ماهشهر ک رفتیم چون همه ی متخصصها تعطیل بودن،پامو موقتی آتل گچی گرفتند.سوئیچ ماشینو پیدا نکردیم و عمومحمودو زحمت دادیم.عباس پسر خاله همراهمون بود.
روز شنبه رفتیم متخصص.پامو گچ گرفت و گفت بعد از یه هفته درباره ی عمل کردن یا نکردن مغصل پام تصمیم میگیره!😓
حالا این منم و یه پای شکسته و دردناک و حسام کوچولوی شیرین و پر دردسر و محیای عزیزم ک بیشتر از همیشه هوامو داره.😘😘😘
شب یلدای امسال هم توی مطب دکتر گذروندیم!تمام مدت همه ی ذکرم شکرخدا بود ک حسام زمین نخورد و چیزیش نشد یا خدای نکرده این اتفاق برای محیا نیفتاد.
توی این روزها تندیس بهترین یار و همراه ب همسرم تعلق میگیره ک خیییییییییلی هوامو داره و نمیذاره آب توی دلم تکون بخوره.😘😘😘
تندیس بهترین و مهربونترین دختر دنیا هم ب محیاگلی میرسه ک بیشتر از همیشه کمکم میکنه،مراقبه خونه نامرتب نشه،هر چیزی لازم داشته باشم واسم میاره،بیشتر هوای حسامو داره و هزارتا مهربونی دیگه که فقط از محیای مهربونم برمیاد.😘😘😘
تندیس انرژی مثبت خونه هم ب حسام گلم میرسه ک با وجود همه ی دردسراش کماکان خوش خنده و پر از انرژی مثبته و هممونو شاد و سرحال میکنه.😘😘😘روزای اول ک منو اینجوری میدید واسش سخت بود و گریه میکرد ک باید پاشم!😅اما خدارو شکر ب وضعیت جدید کمابیش عادت کرده.😘😘
و در آخر، تندیس مهربونی هم میرسه ب خواهرای عزیزم ک تنهام نذاشتن و تاجایی ک از عهدشون برمیومد کمکم کردند ک روزای سختو راحتتر بگذرونم.😚😚😚
دعا کنید روز شنبه ک دوباره از پام عکس میگیرن،نتیجه مطلوب باشه و نیازی ب عمل نباشه.❤