اولین خرید مستقل حسام 😘
محیا ک کوچیک بود،دیوار ب دیوار خونمون یه سوپرمارکت بود و انبارش!
خریدامون با محیا بود😁
بزرگتر ک شد،هم سوپرمارکته از اونجا رفت و هم ما اسباب کشی کردیم 😉
حسام تابحال تنهایی نرفته چون این آپشن از بین رفته و اینقدر نزدیک سوپری نداریم!
چند بار ک محیا میخواست بره مغازه،حسامم دوست داشت همراهش باشه🥰بهش قول دادم یادش بدم چطور بره و مراقبش باشم ک بتونه تنها بره😘
امروز ظهر دلمون بستنی قیفی خواست،برا حسام توضیح دادم ک نباید تنها بره و باید من مراقبش باشم و بعد پولو توی جیبش گذاشتم و نحوه ی رد شدن از خیابون و راه رفتن کنار جدولو یادش دادم
تا چند متری مغازه باهاش بودم و بیرون منتظرش موندم ک خودش خرید کنه
با کلی ذوق خریدشو کرد و با غرور اومد بستنی هارو بهمون داد😘
الهی مادر ب فدات💖
محیای مهربونم گفت من هییییچوقت نمیذارم تنها بره،اگه چیزیش بشه چی؟؟؟من تا بزرگیاشم کنارش میمونم😘الهی دوت بگردم دخترمهربون و شیرین زبونم❤️😍