روز مادر ۱۴۰۱
اوایل ازدواجمون کلی مناسبت داشتیم واسه تبریک و هدیه😉💞
ماهگردهای ازدواج، سالروز آخرین خواستگاری،عقد،تولد،ولنتاین و ....
به روز مادر که رسیدیم به عدنان گفتم بیا روز پدر و مادر به همدیگه هدیه ندیم،تبریک بگیم، بریم واسه پدر و مادرمون و بذاریم بچه هامون هر وقت بزرگ شدن خودشون اینروزو واسمون جشن بگیرن😉
اونموقع که این حرفو زدم واسم خیلی دور بود روزی که بچه دار شیم،بچمون بزرگ شه و بتونه خودش هدیه بگیره😍
و حالا به لطف خدا.....
محیای مهربونم،دختر یکی یه دونه ی نازم اونقدر بزرگ شده که خودش تدارک روز مادرو دید،با پولای خودش برام کلی هدیه ی خوشگل گرفت💞😘😍🥰
خدا میدونه چقدررررررر خوشحال شدم،از خوشحالی چشام پر اشک شده بود😍😍😍
چقدر این کارش برام با ارزش بود و به داشتنش افتخار کردم🥰😍😘
البته عدنانم واسم هدیه و شیرینی گرفته بود،هر سال هم هدیه میگیره،محیا هم کمکش میکنه ولی تفاوت امسال با سالهای قبل این بود که اینبار محیا هدیه هاشو با پولای خودش واسم خرید به اضافه ی یه جعبه شیرینی خامه ای😍😍❤️❤️
بعدش واسم تعریف کرد که بابا توی بازار بهش گفته بود محیا باورم نمیشه داری پولاتو خرج میکنی😂❤️
خودش بیشتر از همه از ماسکهایی ک برام گرفته بود خوشش اومده بود😁😍❤️😘
قربونش برم الهی،دورش بگردم که چقدر هم با سلیقه انتخاب کرده😍
خوب میدونه من چی دوست دارم 😇💖
مثه هر سال هم یه نقاشی خوشگل کنار هدیه هاش بود که برام خییییییلی عزیز و باارزشه😍❤️
محیای قشنگم،مهربونم،نفسم نمیدونی چقدرررر خوشحال شدم😍😍😍
از صمیم قلب برات بهترینهارو میخام دختر عزیزم،انشالله به هر چیزی که واقعا شادت میکنه برسی محیای نازنینم😘😘