سال تحویل ۱۳۹۹
چ زیباست سالی ک آغاز و پایانش شما باشید و چ خجسته روزیست که سال نو با خنده های شیرین شما تحویل شود.😘💋❤
عید امسال بجز اینکه بخاطر شیوع کرونا خبری از خرید عید نبود!یه فرق دیگه هم داشت!اونم اینکه من اصلا فراموش کرده بودم فردا سال تحویله!!و فکر میکردم یه روز بعده!!😅😆
آخرشب یهو متوجه شدم و من و همراه همیشگیِ من، محیاگلی سریع دست ب کار شدیم و در حالی ک حسام و بابا خوابیدن،ما کیک و شیرینی پختیم.
محیا گلی هم توی چیدن سفره کمکم کرد و هم تخم مرغهارو تزیین کرد و هم یه برگه ی خوشگل تبریک سال نو نوشت.😘😘
همین حضورش کنارم یک دنیا واسم ارزش داشت.الهی من دورش بگردم ک همیشه کنارمه.😘❤💋
شب بعد از اینکه کارمون تموم شد،ب محیا گفتم عکس بگیریم.اما گفت بدون بابا و حسام نمیگیره و عکسو بذاریم صبح!قربون دخترمهربونم💓💓
ساعت ۷ و ۱۹ دقیقه و ۳۷ ثانیه ی صبح روز جمعه
آخرین سال از قرن چهارده آغاز شد.😍
صبح بمحض بیدار شدن،بابا رفت آجیل گرفت.حسام حسابی بداخلاق بود.😀😘
عیدی محیاگلی رو من و بابا ب کارتش واریز کردیم.کرونا از پول نقد هم مارو ترسونده!😁
من هنوز خواب بودم که حسام بیدار شد و رفت سراغ سفره هفت سین و عکس بی بی رو آورد واسم و بیدارم کرد!😀😘
ب زور نگهش داشتیم ک بتونیم چند تا عکس یادگاری بگیریم.دائم میخاس خوردنیهارو بخوره!😁😘
اجیلارو میاورد واسه من ک براش پوست بگیرم!😆😚
ب پیشنهاد و اصرار محیا،ناهار بردیم بیرون.چلو مرغ حاضر کردم و همراه چای و مخلفات زدیم بیرون.میخواستیم اطراف شهر،جایی ک هیچکس نباشه ناهار بخوریم و استراحتی کنیم.ولی اینقدر پشه بود ک بعد از ناهار دیگه نموندیم.
محیای عزیزم و حسام دلبندم امیدوارم سال۹۹ سرشار از سلامتی و اتفاقهای خوب و شیرین واستون باشه.عاشقانه دوستتون دارم.😘😘😘
سال نوی همه ی دوستای نی نی وبلاگیم مبارک باشه.امیدوارم بهارتون زیبا،دلاتون باصفا و سالتون سرشار از عشق و شادی و رنگ خدا باشه❤