تولد مامانی!🎂
دیروز تولدم بود.جیییغ دست و هورااا 🎊🎉🎈🎁💝
ب دلایل امنیتی و منکراتی😉نمیشه عکس خودمو توی تولد بذارم!😅بجاش عکس بچه هارو میذارم.❤
ب پیشنهاد محیا،برای اولین بار کیک خامه ای درست کردم.چون تازه کار بودم دردسرش زیاد بود ولی طعمش اونقدر خوب شد ک ازم قول گرفتند بازم بپزم!😊
خانم کوچولوی کنار محیا،دیانا دختر همسایمونه ک اینروزا با محیا همبازین و آخر شب بزور و با گریه از خونمون میره.😘
حسام هم مثه همیشه مشغول خرابکاری بود و نمیذاشت یه عکس ازش بگیرم!😚
اینم نمونه های از مقاومت حسام در مقابل عکس!😁
آخرشم محیا دیگه کلافه شد از دستش!😁😁
اولین تبریک تولدم از طرف بابایی بود.❤
اما اولین پیامک تبریک از طرف بانک ملت بود!😁
بعدش عمه امل:
پیامهای زیادی داشتم،هرچند بعضیا حتی توی پیام و ایموجی هم صرفه جویی کردند.😆
اما قشنگترینش از طرف خاله محبوبه بود:
پیام عمه خدیجم ب دلم نشست:
سمانه زنگید و تبریک گفت.😘خاله ناهید و یاسی هم پیام دادند و هم استاتوس گذاشتند.
نقاشی محیا هم عاااالی بود.الهی دورش بگردم ک همیشه بانقاشیهای قشنگش خوشحالم میکنه.😚💋❤
حس خوبی بود...حس بزرگ شدن...حس گذشتن از نیمه ی راه زندگی و حس اینکه ب آرزوهام رسیدم و دیگه نوبت اینه ک بچه هامو کمک کنم که ب آرزوهاشون برسند.😘
خدایا شکرت بابت همه چیز💟