محیا به کلاس اول میرود.❤
نازنین محیایِ من،عشق شیرین زبونم کلاس اولی شد.😚💋❤
ثمره ی زندگیم بزرگتر شده و وارد یکی از مهمترین مراحل زندگیش شده.👄😚
جشن شکوفه ها ساعت ۸ و ۳۰ بود.بیدار ک شدم،کلی ذوق فرمودیم از اینکه ساعتها عقب کشیده شدن و کلی وقت داریم.😁
رفتم نون بربری گرم و کره مربا واسه صبحونه محیاگلیم گرفتم.و من حسامِ سحرخیز بیدارش کردیم.😀😚
خیلی ذوق و شوق داشت و با خوشحالی دست و روشو شست و مسواک زد. ❤
موهاشو شونه زد و صبحونه خورد و خونوادگی رفتیم مدرسه.😁💝
علاوه بر نرجس و تارا(دوستای پارسالیت)،آیناز دوست کلاس ژیمناستیکتو هم بود و کلی دویدید و بازی کردید.یعنی با هزار زحمت نگهت میداشتم ک یه عکس بگیری.❤😀
بعد از سخنرانی و برنامه های معمول!!!از زیر قرآن و اسفند رد شدید و رفتید کلاستون.😚
حسام حسابی خوابش میومد و با بابا برگشت خونه.
کنار نرجس و تارا نشستی.
کیفهای خوشگلتون ک عکس خودتون روش چاپ شده بود بهتون دادند.اشتباهی برای محیاگلی دوتا کیف چاپ شده بود و متاسفانه یکی از بچه ها(نازنین رقیه دختر خانم تقی زاده)کیف چاپ نشده بود!
همه میگفتن محیا چ خوش شانسه ک دوتا کیف واسش آماده کردند!😁😁
خانم کریمی یکی از بهترین معلمهای کلاس اول،معلمتونه.
بهتون شکلات و مداد و سرمدادی نمدی و یه کتابچه رنگ آمیزی و چندتا بروشور مربوط ب والدین کلاس اولیها دادند.
یک عاااااالمه پیام تبریک داشتی از فامیل و دوستها و همکارا و..... 😚
سه تا از استاتوسهای قشنگو ب یادگار ثبت میکنم.
من😉😚
آجی امل:
زهرا دخترخاله:
انشالله توی همه ی مراحل زندگیت موفق باشی عزیزدلم و از لحظه لحظه ی کلاس اولت لذت ببری و شاد باشی😚