باباعلی😢
یکشنبه ۹۹/۹/۱۶حوالی ساعت ۹ و نیم شب بود که عمومرتضی به بابا زنگ زد و گفت باباعلی(شوهرعمه ی بچه ها)سکته کرده.😔 بابا هراسان و نگران خودشو رسوند ماهشهر..... بابا علی هنوز هوشیاری داشت،فقط سمت چپ بدنش بی حس و حرکت شده بود😔 توی همون حال و روزش به بابا میگفت چرا بچه ها هارو تنها گذاشتی؟برگرد خونه😢 همه ناراحت و نگران ولی امیدوار بودیم......💔 شب بعد،یهو رفت توی کما....😭 صبح روز سه شنبه ۹۹/۹/۱۸عملش کردند.دکتر میگفت تا بحال همچین لخته ی خون بزرگی توی مغز ندیده بود....اما عمل خوب بود و کلی امیدواری داد که دوباره برمیگرده و حتی میتونه راه بره.... با چشمهای اشکبار دستمون به سمت آسمون بود. بابا ده روز تمام،صبح و...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
10:56