محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

بروجرد۹۶

سفر تابستونی امسال ب قصد همدان و زنجان و ... از ساعت ۲ و ۴۰دقیقه جمعه ۶مرداد شروع شد صبحانه رو بین خرم آباد و بروجرد،ساندویچ فلافلِ مامان ساز خوردیم       ناهار کباب بروجردی ک خیلی معروفه صرف کردیم،یه رستوران سنتی در میدان ابتدای شهر         توی باغ فدک استراحت کردیم روز بعد رفتیم منطقه ی چغا و ناهارو همونجا صرف کردیم                                         قایق سواری کردیم...
9 مرداد 1396

سفرنامه ی تهران 96

  اولین سفر بدون بابایی رو با من و همکارام تجربه کردی. یه تجربه ی شیرین و به یادموندنی ک صدالبته جای بابا سبز بود و اگه اونم بود خیلی بیشتر خوش میگذشت. خیلی وقت بود دوست داشتم برم نمایشگاه کتاب اما بابا ک معون مدرسه س براش مقدور نبود.امسال دلو زدم ب دریا و تصمیم گرفتم همراه دوستان و همکارام برم تهران.خداروشکر بابا از تصمیم استقبال کرد.تنها نگرانیش تو بودی...می ترسید اذیت بشی یا اذیتم کنی ک خدارو شکر هیچکدوم نشد. تا لحظه ی آخر خبر نداشتی ک قرار نیست بابا همراهمون باشه.توی خونه چندبار سعی کرده بودم بهت بگم اما بغض و اصراری ک میکردی منصرفمون میکرد.     برای رفت بلیط قطار گرفتیم...
28 ارديبهشت 1396

نوروز96

  استارت گردشهای نوروزی قبل از خود تعطیلات زده شد و جمعه 27 اسفند رفتیم دیلم و علاوه بر خریدهای متفرقه یه چادر مسافرتی فقط و فقط بخاطر اصرارهای گل دخترم خریدیم.     آخرین ناهار سال95 همه ، خونه ی بابابزرگت جمع شدیم. سر سفره بودیم ک سال تحویل شد.ما هم ک این پیش بینی رو کرده بودیم توی سفره ی ناهار هم بساط هفت سین گذاشتیم   . با اینکه خودمون توی خونه سفره هفت سین چیده بودیم ولی خونه باباحاجی هم سفره هفت سین گذاشتیم و شد سومین سفره ی هفت سینمون . دور سفره نشستیم و باباحاجی واسه هممون دعاهای قشنگ کرد.   سفره هفت سین ما:     &nbs...
20 فروردين 1396

اولین سفر برون استانی

مسافرت بدون برنامه ریزی مثه هندونه بلاشرط چاقو میمونه!خدارو شکر هندونه ی ما خوب از آب دراومد بعد از کلی تردید و جاموندن از چند گروه مسافرتی!!بالاخره دلو ب دریا زدیم و روز پنجشنبه با دایی منصور و خاله زهرا رفتیم همدان.اولین سفر برون استانی محیـــــای عزیزم! خدارو شکر زیاد اذیتمون نکردی و ماهم تمام سعیمونو کردیم تا اصلا اذیت نشی!! خوشم میاد خوش سفری! پارسال ک هنوز توی شکمم بودی رفتیم مشهد و بااینکه سفر طولانی شد و منم ماههای اول بارداریم بود اصلا اصلا اذیتم نکردی.قربـــــــــــــــــــــــــــووووووون دخمل گلم ک همیشه هوای مامانیشو داره صبح ساعت 4 از خونه زدیم بیرون.تو بغل عمه امل خواب بودی و عمه با رعا...
31 تير 1392