محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 6 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

قدمگاه

همینکه کمی هوا خوب میشه من و بابا سریع سبد چای و کلمن آبو برمیداریم و میزنیم ب دشت و دمن!و صد البته ک تو بیشتر از ما مشتاق بیرون رفتنی روز جمعه هم ب پیشنهاد گل دختری رفتیم قدمگاهِ نزدیک شهر       هوا عالی بود و این پیشنهادت حسابی چسبید و ب هر سه تامون خوش گذشت                 چند سال پیش بعد از یه بارون خیلی شدید،بعضی از سنگ قبرهایِ کنار این قدمگاه(علی هادی)شکسته شدن وقتی میدیدی بعضیها سالم و بعضیا شکستن،شروع کردی ب نقشه ریختن واسه سنگ قبر من و بابات گفتی اگه مُردید سنگ مزارتونو خیلی خوشگل میذارم و همیشه تزیینش میکنم.و...
25 مهر 1396

انگشت دست مامان!

  این انگشت شصت(شایدم شست)مامان فاطمه ی ک غروب دوم مهر درب ماشین روش بسته شد و یه ترک ناقابل برداشت. کی دور بست؟؟خودم چ جوری؟نمیدونم! یعنی هرچقدر خواستم توی ذهنم صحنه رو بازساری کنم نتونستم!!هنوزم نمیدونم چطور این خبطو مرتکب شدم.       وقتی متخصص ماهشهر گفت باید گچ بگیرم!دغدغه ی اصلیت شد رنگ گچ دستم اصرار داشتی صورتی باشه!وقتی رفتی داروخانه و متوجه شدی قراره سفید باشه با گوشی بابا زنگیدی و گفتی یه خبر بدددد!!ناراحت نشی هااا....گچت سفیده البته اونی ک ناراحت شد از این خبر،خودت بودی ک تونستم قانعت کنم سفید بهتره و نقاشی روش راحتتره وقتی خواستن گچش بگیرن و ازت خواستن بیرون منت...
19 مهر 1396

محرم۹۶

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِالله   امسال هم مثه محرم سالهای قبل،دهه ی اول لباس عزادری امام حسین(ع)ب تن کردی.     انشالله لباس عافیت و عاقبت بخیری ب تنت باشه                         همایش شیرخوارگان حسینی 🏻 هرسال خیمه ها و گهواره ی نمادین کربلا،نزدیک خونمون برپا میشه. توی موسسه هم مراسم برگزار کردند. 🏻         اینجا کنار گهواره،چندتا خانم نشسته بودن.وقتیرکنار گهواره نشستی،یکی از خانمها بهت شمع داد ک روشن کنی و ازت خواست دعا کنی و صلوات بفر...
14 مهر 1396
1