پایان مسافرت تابستان ۹۶
کلی سبک و سنگین کردیم ک چطور راضیت کنیم برگردیم خونه از یه طرف دلت واسه خونه و اسباب بازیات تنگ شده بود و از طرف دیگه دوست نداشتی از دوستات جدا شی صبح توی خوابِ ناز بودی ک راه افتادیم.وقتی بیدار شدی گفتیم ک دوستات قبل از ما برگشتن خونه هاشون و قائله ختم بخیر شد 🏻 ناهارو توی پارک ملت دامغان صرف کردیم. بعد از غذا اصرار داشتی نیازی ب شستن دست و صورتت نیست(تا بیشتر بتونی بازی کنی )این عکس سندی بود ک بهت نشون داد لازمه صورت قشنگت شسته بشه ️ شامو مهاجران صرف کردیم و تونستیم بابارو متقاعد کنیم ک شب اتراق کنیم و بقیه ی مسیرو فردا بعد از ظهر ادامه بدیم ک گرمای ظهر خوزستان هم اذیتمون نکنه. &nbs...