نوروز 95
با پایان سال94 شروع ب خانه تکانی کردم ب خانه ی دل ک رسیدم،محبتت را برداشتم نه غباری داشت و نه کهنه شده بود محیای من،مهرت جاودانه در دلم خواهد ماند...تا همیشه تحویل سال 95 ساعت بود.از شب قبلش سفره هفت سینو آماده کردم. از اونجایی که قرار بود ناهار بریم بیرون و نمیخاستم خوابت خراب شه برا سال تحویل ساعت کوک نکردم اما صبح همون موقع ناخوداگاه از خواب بیدار شدم...روی ماه تو و بابارو بوسیدم،دعای خیر کردم و بازم خوابیدم صبح ک بیدار شدی با دیدن سفره ی هفت سین حسابی جاخوردی.... ناهار اولین روز عیدو با بق...