در مسیر مشهد تابستان ۱۴۰۲
خوانسار تابستان ۱۴۰۲
خمین تابستان ۱۴۰۲
آغاز سفر تابستانی ۱۴۰۲
بیانات گهربار حسام😍😁
مکالمه ۱(صبح-توی هال) محیا:مامان کجاس؟ حسام:مگه بیدار شده؟ محیا:آره حسام:هر جا هس صبحش بخیر! 😂😂🥰🥰😍😍 مکالمه ۲(شب-موقع خواب) حسام:یه پارچه بیار،خیسش کن بذارش اینجا(اشاره ب پیشونیش) مامان:چرا؟؟؟مگه تب داری؟ حسام:نه،آخه ممیضم(مریضم،اصلا هم مریض نبود ها😁) مامان:اینو کی یادت داده؟ حسام:توی همه ی کارتونا وقتی ممیض میشن یه پارچه ی خیس میذارن اینجا زود خوب میشن! مامان:الهی دورت بگردممممم😂😍😍🥰🥰 ...