محیــــا دختری در شهرکرد!!!
بعد از مسافرت پارسال و حادثه ی تلخی ک اتفاق افتاد،ترس عجیبی از سفر داشتم!
از یه طرف واسه تغییر روحیه لازم المسافرت بودم و از طرف دیگه با شنیدن اسم مسافرت صحنه ی وحشتناک تصادف آنی عزیزم جلوی چشمام ظاهر میشد!
بالاخره بعد از اینکه بابات خیالمو راحت کرد ک با احتیاط رانندگی میکنه،با کلی نذر و دعا ، ب خدا توکل کردیم و صبح روز سه شنبه 94/5/13 راهی شهرکرد شدیم.
عمه امل هم همراهمون بود.خدارو شکر به هممون خیـــــــــــــــــــــــــلی خوش گذشت.تو بیشتر از بقیه خوش گذروندی و واقعا ذوق زده بودی.خدارو شکر خیلیم خوش مسافرتی عزیزدلم.
صبحونه رو توی ایذه صرف کردیم
اینجا سد کارون 3 توی ایذه س
اینجا پل زمانخانه ک واسه اولین بار استخر توپو تجربه کردی و خیلی خوشت اومد
اینجا قلعه ی چالشتره
اینم موزه ی توی قلعه س ک تو حسابی از دیدن این مجسمه ها تعجب کردی
ب پیرغار ک رسیدیم پرسیدی اینجا کجاست؟گفتم پیرغار.پرسیدی:پیر غار میگه قارقار؟چندتا جوون اونجا بودن ک با شنیدن این حرف ب خنده افتادن و تا مدتی تکرار میکردن :پیرغار میگه قار قار"
اینجا یه چشمه قبل از چشمه دیمه س.آبش خیلی سرد و هوا معرکه بود
بازم یه استخر توپ کنار چشمه دیمه
چشمه زنه نسبت ب بقیه ی جاهایی ک رفتیم جذابیت کمتری داشت.تو هم ک بخاطر آب بازی توی آب سرد پیرغار و چشمه دیمه یه کوچولو سرماخورده بودی و شب نتونسته بودی خوب بخوابی،حسابی خوابت میومد و مجبورمون کردی ناهارو تموم نکرده بساطمونو جمع کنیم و برگردیم
مسافرت واست مترادف بود با قایق سواری!!چراشو نمیدونم!!بالاخره گرداب بن تونستی قایق سواری کنی.
چشمه برم لردگان هم خیلی باصفا بود
تنها ایرادی ک ب گل دخترم وارد بود این بود ک خیلی جاها نمیذاشتی ازت عکس بگیرم و دوربینو ک میدیدی اینجوری چشماتو میبستی
خدارو هزاران هزار بار شاکرم ک سفرمون بخیر و خوشی گذشت.خوشحالم ک به هممون خوش گذشت و یه عالمه خاطره ی خوب از اولین سفر مستقل واسمون بجا موند.آخه قبل از این همیشه حداقل دو ماشین همسفر داشتیم و اولین باری بود ک تنها مسافرت میرفتیم.