ســی و یکــــــ ماهگـــــی محیــــــــــــــاطلا

محیای من،دخترک شیرینم،آنقدر از داشتنت سرمستم ک گاهی فراموش میکنم قبل از داشتنت چطور زندگی میکردم!

همه ی زندگی و دنیای منی.......خنده های شیرینت زیباترین و دلنوازترین ترانه ی زندگیمه

اغراق نیست اگه بگم روزی بیش از ده بار با صدای بلند خدارو بابت این هدیه ی ارزشمندش شکر میگم.تو هم یاد گرفتی و گهگاهی یهو میگی:"خدایـــا شکر"

وقتی نوزاد بودی ب لبهای قشنگت نگاه میکردم و آرزو میکردم روزی برسه ک "دوستت دارم" رو از زبونت بشنوم.خدارو شکر میکنم ک هرزوز بی مقدمه با خوشحالی ب من میگی "مامانی دوستت دارم" و منو غرق بوسه میکنی.محیایی نمیدونم چه لذتی میبرم وقتی شاد و سرحالی.

گل دخترم این ماه کمی تا اندکی از لجبازیاش کم کرده ولی حسابی پرحرف و شیرین زبون شده.عاطفه دخترخاله حاجیه میگفت توی عیددیدنی(عیدفطر) هر خونه ای ک میرفتیم صحبت از شیرین زبونیای محیا بود.این عکسو کنار سفره ی عیدفطر خونه باباحاجی گرفتی

جالب اینجاس ک از هیشکی عیدی نگرفتی و هرکی بهت عیدی میداد میگفتی "نمیخام بابام از اینا داره"!!

وقتایی ک سرفرم باشی حسابی مبادی آداب میشی!!هرکی عطسه کنه میگی "عافیت باشه"،سرفه کنه میگی "نوش" ،چیزی بهت بدن میگی ممنون،در جواب سلام برسون میگی "سلامت باشی" خودتم وقتی میخای بری جایی میگی "سلام برسون"!!!وقتی شربت میخوری لیوانو مودبانه میذاری سرجاش و میگی "مثه خانوما"

خونه ی بی بی بودیم،بابا بعد از ما رسید.وقتی واسش شربت آوردن گفتی"آفرین دخترخوب،مثه خانوما شربت بخور"!!!

کماکان نسبت ب "بوس" حساسی و حاضر نیستی ب هرکسی بوس بدی!!اگه کسی بی اجازت ببوستت مجبورش میکنی بوسه رو از روی لباش ورداره و بذاره سرجاش روی لپت!!اگه هم طرف قبول نکنه منو مجبور میکنی بوستو پس بگیرم!!همین کارت حسابی توی فامیل سوژه شده و کلی ب این کارت میخندن!!

تازگیا دقیقا کنار خونمون یه ساندویچی و یه سوپری باز شده.اینجا واسه اولین بار ساندویچ و نوشابه خواستی و ساعت دو نصف شب مشغول شدی!!

هرچند فقط یه ذره ازشون خوردی ولی خدارو شکر دیگه هوس نکردی!!

سوپرمارکت ک شده خونه ی دومت!!با فروشنده هاش حسابی دوست شدی و اگه خرید داشته بشو خودت تنها میری واسم میخری و من دم در منتظرت میمونم ک برگردی.

گاهی میری واسه هردومون بستنی میخری.من همیشه عروسکی میخورم توهم فالوده ای(یا بقول خودت بستنی سبز).همیشه هم سهم منو میچشی و میگی ببینم خوشمزه هس....نیس!!هرچند دقیقه یکبار هم این تستتو تکرار میکنی!!(قرررربون دخترکِ شکمــوی خودم)

وقتی خیلی کویکتر بودی با دیدن یه "خال" روی لپ خاله حمیده ، عاشق خال شدی.هرچقدر کنکاش کردم هیچ خالی هیچ جای بدنت پیدا نکردم.با خودکار واست خال میکشیدم و تو دلخوش میشدی!!تا اینکه دوهفته ی قبل این خال روی پات دراومد و تو حسابی ذوق کردی!!

اینجا رفتی توی حموم و مثلا میخاسی لباستو بشوری.یهو دیدم مثه موش آب کشیده از سرتاپا خیس شدی.وقتی دیدی میخندم با خوشحالی گفتی دوستت دارم و با انگشتات قلب درست کردی(الهی مامان بفدات)

اینجا داشتی با عروسکات بازی میکردی و وقتی ازت پرسیدم گفتی ک  دارن نماز میخونن!!

اینجام ک کیف کفش منو پوشیدی

خرمشهرو بخاطر این پل و کشتیهاش خیلی دوست داری.دیشب رفته بودیم خرمشهر و بعد از شام کمی سوار کشتی شدیم

محیــــــــــــــایِ منـ

داشتنتـــــــ

بــالا تـرین لذت دُنیـــاست

ای تنهـــــا بَهانه ی زندگیــــِ مَــن !

تا ابد  و بی بهـــــــــــانه "دوستت دارم”