محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

پرنده ی ناز من!!

1393/12/20 9:07
1,954 بازدید
اشتراک گذاری

این یه مهمون ناخونده س ک دوشنبه شب بطور اتفاقی سر از خونه ی ما درآورد.

محیا گلی هم رسم مهمون نوازی رو خوب بجا آورد و همه جوره تحویلش گرفت.

اوایل با احتیاط بهش نزدیک میشد

ولی چند دقیقه ای ک گذشت،دیگه حاضر نبود ازش جدا بشه.حتی واسه خواب!!

دلمون نیومد بخاطر سرگرمی خودمون یه پرنده رو توی قفس کنیم و پرپروازشو بگیریم.باهات صحبت کردیم ک باید بره پیش مامانش و با هم توی آسمون پرواز کنن.گفتیم یه روز میریم بیرون و دوباره میبینیمش و....

وقتی مشغول بازی بودی،بابا پروازش داد.بماند ک با وجود اونهمه صحبتی ک باهات کردیم بعد از اینکه فهمیدی پرنده رفته چقدر گریه کردی و سراغشو گرفتی!!!

اولین تجربه ی دردناک سوختگی رو روز قبلش تجربه کردی.

داشتم ماهی سرخ میکردم ک اومدی و قاشق گرمو برداشتی و ب دستت زدی.وقتی گریه میکردی و میگفتی درد میکنه، قلبمو آتیش میزدی.ناخودآگاه اشکام جاری شدن و میگفتم:خدایا دردشو ب من بده،نذار دخترم اذیت شه.با وجود اینکه دستت میسوخت گفتی:مامانی گریه نکن،خودش خوب میشه!!!الهی فدای دل مهربونت برم عزیزدلم ک تو منو دلداری میدادی.واقعا راسته ک دختر همدم و دلسوز مادر میشه.همین حرفت منو ب خنده انداخت.هردومون خندیدیم و اونقدر مشغول بازیت کردم ک ب کل دردتو فراموش کردی

تقریبا یه ماه پیش طی یک حرکت کاملا خودجوش و انقلابی!!!اکانت وایبر و واتساپمو حذف کردم.خیلی وقتمو میگرفتن.با خودمو فکر کردم دودی ک از سوختن ثانیه های عمرم پای اینا بلند میشه،بیشتر از همه ب چشم محیام میره.حالا بیشتر از قبل وقتمو با گل دخترم میگذرونم.بیشتر کنار هم نقاشی میکنیم،توپ بازی میکنیم،میرقصیم و آواز میخونیم و از بودن کنار هم بیشتر لذت میبریم

همه ی دنیا فدای یه لبخند شیرینت

 

پسندها (3)

نظرات (12)