محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

خونه ی خاله کدوم وره؟

1393/11/9 8:08
1,171 بازدید
اشتراک گذاری

خاطرات نوزادی شاید بعدها ب خاطر نیان ولی توی احساسات آدم خیلی تاثیر دارن!

وقتی توی نوزادی از کسی محبت ببینی،بزرگ تر ک بشی همیشه حس خوبی نسبت ب اون شخص داری!

نه ماهه بودی ک برگشتم سرکار،یه روز در هفته میذاشتمت پیش مامان بزرگ و خاله محبوبه.

اوایل کمی سخت بود ولی بعدها اونقدر بهت خوش میگذشت ک حاضر نمیشدی برگردی خونه.niniweblog.com

هنوزم ک هنوزه "بی بی" و "محوُوه" رو خیلی دوست داری!

فکر میکرم خاله ک ازدواج کنه رابطش با تو کمرنگتر میشه ولی الان "عموجمال"هم شده یکی دلتنگیهای روزانه ت!!

چند روز پیش خاله پیام داد ک عمو نیست و ازمون خواست بریم پیشش تا از تنهایی دربیاد.

از مدرسه ک برگشتم هنوز خواب بودی!بیدارت کردم و گفتم خاله محبوبه گفته محیا بیاد خونمون!!اونقدر ذوق زده شدی ک اجازه نمیدادی دست و روتو بشورم.با خوشحالی میپرسیدی:خاله؟حَــــیا بیاد؟(خاله گفته محیا بیاد؟)niniweblog.com

این عکسو قبل رسیدن توی ماشین ازت گرفتم

ب محض ورود ب خونه سراغ عزتو(عروسک خاله) گرفتی و گفتی"عزت اُجـــاس؟وقتی عزت وارد شد!!!گفتی: "عزت عیبــــه،لباس بُـــتـــوش(بپوش)!!!!

لپ تاپ خاله در حال دانلود بود.پیشاپیش بهت هشدار دادیم ک نباید بهش دست بزنی.گرم صحبت بودیم ک ناغافل رفتی سراغش،همیکنه بهش دست زدی آلارم داد.از جا پریدی و گفتی:سلاااام...خوبی؟سلاحتی؟!!!!!!niniweblog.com

شب ک عموجمال از اهواز برگشت از دیدنش واقعا خوشحال شدی.با پیراهن جدیدت ک دوخت خودمه قر میدادی و ازش میخواستی پارتنرت بشه!عمو ادای رقصیدنتو درمیاورد...حس مربیگری بهت دست داده بود،قرتو بیشتر میکردی و میگفتی:"نَـــــ....جمال،ایــجوری!!" و حرکاتتو بیشتر میکردی!!niniweblog.com

طفلک عمو هنوز از راه نرسیده مشغول بازی باهات شده بود،بغلت میکرد و دور خودتون میچرخیدین.یهو سرش گیج رفت.ما ک خیلی ترسیدیم ولی شکرخدا چیزی نبود و بخیرگذشت.بعد ک سرحال شد باز میخواست تورو بچرخونه ولی تو قبول نکردی و میگفتی:"جمال بووَه (اووف)شد!!!niniweblog.com

سیم رابط USBرو دستت گرفته بودی و میگفتی:هف تاب شاژ(لبتاپ شارژ)بعد رو کردی ب عمو و با لحن طلبکارانه گفتی:جمال...تُــمَـــک بکن!!!(کمک بکن)

کلی ب حرفات میخندیدیم.....بعد انشگت اشارتو نشون میدادی و میگفتی:"یه چیزی بُـــتُـــنَــــم!!(یعنی فقط به یه چیز دست میزنم)و این "یه چیزی" صدبار تکرار شد!!

خاله محبوبه هم واقعا سنگ تموم گذاشت و اینقدر اونشب بهت خوش گذشت و همه خندیدیم ک حیفم اومد خاطراتشو ثبت نکنم.

روزی نیست ک چندین مرتبه سراغشونو نگیری و نخای ببینیشون.جدیدا هم گیر دادی ب خندیدن عموجمال و همش میخوای بخنده و میپرسی "جمال چلا میخنده؟"(منظورت اینه ک نمیخنده)

میگن خاله بوی مادر میده.محیای من خوشحالم ک خاله هاتو دوست داری و اونام تورو دوست دارن.خوشحالم ک اگه روزی نبودم هستند کسایی ک تورو دوست دارن و شادت میکنن..ایشالا همیشه لبت خندون و دلت شاد باشه عسلک مامان.یه دنیااااااا دوستت دارم شیطون بلای مامانی

 

پسندها (2)

نظرات (8)

محمد
9 بهمن 93 10:12
سلام بروزم با مطلب : "با وسواس گرفتن بچه چه کنیم؟"
مامان نرگس
9 بهمن 93 16:06
عزیزممممممممم شیرین زبونی های محیاااااااااااااااااااااا مون خیلی شیرینه!!!! خیلی خوبه خاله...اره محیاطلا.....خداروشکر که خیلی بهتون خوش گذشته خاله خوبه ولی فروزان خاله نداره که پس کی بوی مامانشو میده واقعا فاطمه جون اگه یه روز نباشم کی میتونه فروزانو شاد کنه..... تا حالا به این فکر نکرده بودم
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
ممنون عزیزدلم ایشالا همیشه سایه ی شما و باباش بالای سرش باشه .اصلا خودتو با این فکر نگران نکن ایشالا فروزان گلی همیشه دلش شاده
مامان راحله
9 بهمن 93 16:23
سلام عزیزم .. وااااااااااای که از دست این دختر شیرین زبون خیلی بامزه حرف میزنه ..
مامان راحله
9 بهمن 93 16:25
راستی کارتهای بهار کارتهای صدآفرینه ... من فارسیش رو باهاش کار نمیکنم چون دلم نمیخواد فقط از روی شکل بتونه کلمه رو بخونه .. فکر میکنم بعدا تو مدرسه تو یادگیری حروف دچار مشکل میشه . البته این فقط نطر خودمه .. بهار انگلیسی هاش رو یاد میگیره . اونم از روی تصویر نه از روی کلمه ش.
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
مررررسی راحله جونم
مامان یاسی
9 بهمن 93 22:07
چه با مزه حرف میزنه محیا نازنازی
مامانی
11 بهمن 93 16:37
ای جانم چقدر نازی شما خاله جون خاله جون علیرضای منم توی مسابقه عکس شرکت کرده میشه بری بهش رای بدی؟ یه دنیا ممنون اینم لینکش http://photo.ninisite.com/Showphoto.aspx?vid=2015011122090505397
مامان لیلی
14 بهمن 93 16:51
ای جان دلم با این حرف زدنش....کلی بامزه شده...خدا حفظش کنه زیر سایه شما و باباییش
✿ مه آ سا✿
14 بهمن 93 22:38
سلام عزیزم خوبی ؟ خوشی؟ چه محیا جونم نازه !!!!!!! مدا حفظش کنه از هر بدی و بلا!! خیلی خوشحال میشم بهم یه سر بزنی و چون آپم برام نظر بدی