ویروس باوفا
گاهی فکر میکنم در حق ویروس سرماخوردگی کم لطفی شده و جاش توی ضرب المثلها خیلی خالیه!!باید ب عنوان سمبل سماجت یا ضدحال و یا یه دوست باوفا ک آدمو تنها نمیذاره ازش تقدیر بشه!!آخه بدمصب دو هفته س ک از محیام دل نمیکنه و هنوز عوارضش هست!الهی درد و بلات بجونم شیرین عسلکم.
دیشب از طرف اداره یه جشن توی سالن شهر برگزار شده بود.همراه خاله ناهید اینا رفتیم.ساعت اول محیا حسابی ذوق کرده بود.دست میزد و میخندید و نرم نرمک حرکات موزون نشون میداد!استارت نمایش با خستگی و بی قراری محیا همزمان شد.
دلم نیومد بابا و خاله رو از بقیه ی مراسم محروم کنم.واسه همین پاشدم ک با محیا بریم پارک نزدیک سالن ک مسئول سالن پیشنهاد داد برم پشت صحنه تا محیا مشغول شه!دو تا از بازیگرا دانش آموزای قدیمم بودن و از دیدن من و محیا غافلگیر شدن و کلی ابراز احساسات کردن(آخه اونموقع هنوز مجرد بودم)
با اینکه نتونستم نمایشو ببینم و تا آخر مراسم پشت صحنه بودیم ولی خیلی خوش گذشت و محیا حسابی شیطنت کرد.
چند روز پیش گل دخترکم با ریملم بازی میکرد.جالب اینجاس ک کاربردشو بلد بود و سعی داشت ب چشماش بزنه ک مچشو گرفتم و نذاشتم بیشتر از این خرابکاری کنه!ولی واقعا نشونه گیریش ایول داره
اینم یه عکسِ آخرشبی محیاگلی بعد از باز کردنِ کمند گیسوانش
محیا تا این لحظه ، 1 سال و 1 ماه و 14 روز و 2 ساعت و 50 دقیقه و 37 ثانیه سن دارد :.