محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

مخربِ عزیزتر از جان!

1392/8/14 15:28
984 بازدید
اشتراک گذاری

یا مخرب

مزیت وبلاگ داشتن اینه ک وقتی محیام خرابکاری میکنه،ب جای اینکه ناراحت بشم از اینکه سوژه ی یه پست جدید جور شده خوشحال میشم!

توی این فکرم ک یه نسخه از وبلاگمو بفرستم سازمان ملل!!مطمئنم محیا رو هم جزء بزرگترین مخربها ثبت میکنن!

خنده ی شیرین گل دخترم

فقط کافیه چند ثانیه صدای خوشگلشو نشنوم!مطمئن میشم شیرین عسلم یه گوشه مشغول خرابکاریه!

الهی مامان فدایِ دخترِ خرابکارش بشه ک اینقده شیطون و شیرینه

مخربِ عزیزتر جان

اینا دست گل یکی-دو روز پیش نازنین محیایِ منه ک با دستمال کاغذی ب آب داده.

نازنین محیا و دستمال کاغذی

ظاهرا متنبه شده و لبشو با پشیمونی گاز گرفته.اما گول ظاهرو نباید خورد!!

اینم دست گل مشابه با دستمال لوله ای

نازنین محیا و دستمال لوله ای

بخاطر شیطنتهایِ گل دخترم،مجبور شدیم جای تلویزیونو عوض کنیم.ب امید روزی ک محیام بزرگتر و خانومتر بشه.

تغییر جای تلویزیون

هوای اینروزای خوزستان،اگه بارون درکار نباشه،بابِ بیرون رفتنه.

چند روز قبل با خاله شهلا اینا ناهارو بردیم کنار سد.جای همه ی دوستان خالی حسابی خوش گذشت.

سد

محیاگلی هم هوای تازه و خوب زد ب بدن!

محیا و سد

عادت همیشگی من اینه ک بعد از بیدار شدن همه ی درا و پنجره های خونه رو باز میذارم تا هم هوایی عوض شه و هم از هوای صبحگاهی بی بهره نمونیم.

دیروز صبح مشغول آشپزی بودم.چند دقیقه چشم برداشتن از محیاگلی کافی بود تا خودشو ب پله های بیرونی برسونه و فقط خدا رحم کرد ک ب موقع رسیدم و اتفاق بدی نیفتاد

محیا و پله

خدایا شکرت بخاطر همه چی....بخاطر اینکه محیارو ب ما عطا کردی....بخاطر اینکه حافظشی....و بخاطر اینکه همیشه هستی و مهربونی

مخرب

 

پ.ن:یه تشکر ویژه از مامان لی لی گل ک با راهنماییش بالاخره تونستم موهای محیاگلیمو ببندم

 

پسندها (3)

نظرات (53)

مامان محیا
14 آبان 92 15:27
ای محیای تخریب گرببین خونتون به چ وضعی دراومده آخه تلویزیون بیچاره جاش توی طاقچه است؟ولی فاطمه جون ماهم این دوران رو گذروندیمهمین حالا هم کشوهایمون از دست این دختر بلا در امان نیستمیدونی فاطمه جون وقتی دستما کاغذی هارو دیدم یاد محیای خودم افتادم وقتی کوچیکتر بود یه روز توی اطاقش مشغول بازی بود من هم با خیال راحت مشغول کارام بودم وقتی اومدم توی اطاقش دیدم چندتا از کامل بیبی هاشو ریز ریز کرده بلا اند دیگه

ای خواهر دست رودلم نذار ک خوووونهاز دست این گل دختر خونمون لخت و عور شده!!بساط گلدون و مجسمه و.... رو برچیدم!
خدامحیاسادات گلمو در پناه خودش نگهداره...آره فرزانه جون،بچه ها بلان!ولی خدا هیچ خونه ای رو بدون این بلا نذاره
مامان محیا
14 آبان 92 15:30
وای خدای من خدا رحمش کردبازم شکر خدا


خدارو هزار مرتبه شکر...خیلی وقتها خطر از بیخ گوششون میگذره و فقط خدا نگهشون میداره
مامان لي لي
14 آبان 92 17:30
خوشحالم كه موهاي گل دختر و بستي، 🌺🌺
ماماني تورو خدا در رو باز نزار خدا خيلي رحم كرده اتفاقات بدي رو خدا جلوش وايساده ، منم اين عادت و داشتم تو تابستون اما خدا خيلي رحم كرد نزديك بود اوارو به دزدن و.... بماند
مرسي كه انقدر مهربوني دلتنگيم سه سأله تموم نشده خاك سردي برام نياورده خانومي
و مطمئنن نمياره،
دخترم و ببوس درسته خرابكاري كرده اما ماماني بچم خودش و سرگرم كرده از اين ديد نگاه كن

خدا خودش نگهدار بچه هامون باشه،ماها ک حواس نداریم
انشالله زودتر روبراه شی گلکم
مرسی ک مثه همیشه مهربون و بامحبتی
مامان لي لي
14 آبان 92 17:30
من از عمق وجود خود خدايم را صدا كردم،نميدانم چه ميخواهى،ولى امروز براى تو،براى رفع غمهايت،براى قلب زيبايت،براى آرزوهايت،به درگاهش دعا كردم و ميدانم خدا از آرزوهايت خبر دارد،يقين دارم دعاهايم اثر دارد.


مرسی از دعاهای قشنگت
الهی آمین
مامان لي لي
14 آبان 92 17:31
ببوس محيا جونم و خاله جوني دستمال هارو فقط پيش ماماني باشون بازي كن كه خداي نكرده مثل اوايي هوس خوردن به سرت نزنه
بيا خصوصي خانومي🍀🍀🍀


حتمااااا
مامان ماهان
14 آبان 92 19:43
اي واييي خدا بهش رحم كرده براش صدقه بده گلم دوستون دارم


آره واقعا خدا رحم کرد.چشم حتما صدقه میدم
مامان ماهان
14 آبان 92 19:43
دیده خونبار دارد آسمان کربلا هست تا در انتظار کاروان کربلا روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علی‏ست تشنه کامی‏ها به دشتِ بیکران کربلا
مامان محیا
14 آبان 92 20:54
سلام علیکم و رحمت الله وبرکاتههههههههههههههههههه
میگم من امشب حال آپ کردن نداشتم ولی از رو کم کنی هم که شده باید بی حالیمو سرکوب کنم وبشینم و آپ کنم


ایوللللل تا باشه از این رو کم کنیا باشه
پیش بسوی وبلاگ محیا ماه من
مامان لي لي
14 آبان 92 22:44
رمز همون كه دادم خانومي
خصوصي🌺


ن گلم،هرچی رمزو وارد میکنم بیفایده س
ممکنه جای حرف"گ" توی کیبوردمون متفاوت باشه؟من کنار اینتره
مامان لي لي
14 آبان 92 23:08
مرسي چقدر خوبي خانومي
ممنونم فدات شم
خيلي بهترم
ببوس دختر نازم و😘


خدارو هزار بار شکر ک بهتری
دیدن ناراحتی و دلتنگی دوستان خیلی سخته
واسه مامان لی لی گل
واسه آواگلی
مامان محیا
15 آبان 92 1:43
میدونی چی شد؟مهمون اومد واسمون این شد که نتونستم بآپم تا فردا دوباره شکل من حالا شکل تو



فرزانه جون اول صبحی کلی خندیدم
اسمایلی منو خیلی خوب اومدی
مامان لي لي
15 آبان 92 6:05
تو گل باغ اميدى*
تو يه گلبرگ عزيزى*
در گلستان رفاقت*
تو عزيزترين عزيزى*

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤براي محيا جون و مامان فاطمه


مرسی گلی
بوووووووووووس
مامان روشا
15 آبان 92 11:06
شیطونک خانوم...
قربونت برم فقط تو رو خدا دستمال نخوریا باهاشون بازی کن.
ما هم خوزستانیم تقریبا هر روز با دخترم میریم هواخوری
بوووووووس واسه گلی خانم


ای مامان روشا جاااان!!!
کاش یکی میتونس پای دردو دل معدش بشینه!!معده ی نازنینش چه ها کشیده از دست وروجکِ من!!
به به یه خوزستانی دیگه هوووووووووررررررااااا
الهام مامان محیا
15 آبان 92 12:19
اره گل گفتی آدم فقط چشم به راهه تا یه سوزه واسه وبلاگ جور شه
ولی اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است.سهراب سپهری
رمز فرستاده شد عزیز


آره باو....نیتشون خیره!!میخوان ما بی سوژه نمونیم
مرسی گلم
مامان نرگس
15 آبان 92 19:04
محیا جون خیلی خرابکاریهات قشنگه
جای تلویزیونو خوب اومدیهاااااا فاطمه جون

یعنی ناز دختر منم از این کارا میکنه


منکه میگم بازم باید جاشو عوض کنیم!!آخه طبق عادت قبلی بازم دستاشو میگیره ب میز تی وی و همونجوری ایستاده نیگا میکنه!!گردنش خیلی کج میشه.....ولی باباش میگه کم کم عادت میکنه و با فاصله میشنه میبینه
آرهههه نرگس جون،چند وقه دیگه تو هم در حالیکه ته دل از خرابکاریاش لذت میبری میای واسمون تعریف میکنه
مامان آوا
15 آبان 92 20:14
الهیییییییییییییییییییی
چه خرابکاریهای شیرینی؟
خیلی بامزه ن حالا خرابکاریهاش خو کوچیکن یه روز میبینی یه قیچی برداشته و لباسای خودشوحسابی پاره پوره کرده


واااای....ظاهرا بزرگ شدن و راحت شدن از دست خرابکاری در کار نیس!!!
ولی خداییش خرابکاریاشون هرچقدم بزرگ باشن،برامون شیرینه
مامان محیا
15 آبان 92 22:54
آب دستته بزار زمین با سرعت جت بیا که من آپیدم
این هورا هم به افتخار خودم


الان چند دقیقه ای از اومدن ب وبلاگت میگذره،اول رفتم اونجا بعد اومدم تایید
مامان لي لي
16 آبان 92 6:11
دعا ميكنم در اين ماه عزيز....
حسين (ع) ضامن دعاهايت..
عباس (ع) مشكل گشايت...
سجاد (ع) مرهم درد هايت...
و مهدي زهرا سايبان دلت باشد.....
آمين....


مرسی عزیزم از دعاهای قشنگت
حضورت همیشه شیرین و پرمهره
ممنون از مهربونیات
مامان لي لي
16 آبان 92 6:12
خصوصي😘😘😘
مامان ماهان
17 آبان 92 13:38
سلام عزيزم خوبي محيا جونم خوبه خاله فداش بشه يه بوس از اون لپاي مخمليش بكن


مرسی عزیزم
مامان لي لي
17 آبان 92 15:50
وأي ببخشيد گلم
فكر كردم خوندي رمز و عوض كردم الان برات دوباره همون رمز عدد و كه گفتم و گذاشتم
خوندي بگو كه رمز و عوض كنم خواهري
محيااااا جونم و ببوس😘😘😘😘



مرسی گلم الان میرم میخونم
مامان لي لي
17 آبان 92 15:54
واقعا عشق اول يه چيز ديگه است
چه همسر چه فرزند چه....
انشالله خدا محيا جون و حفظ كنه برات
ببوسش
واقعا خيلي دوستمون داشته كه دختر بمون داده🌺🌺🌺


آره واقعا باهات موافقم
صدهزار بار شکر ک مادر شدنو با گل دخترمون تجربه میکنیم
مامان روشا
17 آبان 92 18:12
ممنون عزیزم که سر زدین...
بوووووووس واسه محیا جونم.
مامانی ما به خاطر شغل همسرم دزفولیم.


مرسی گلی
بهترین دوستم ساکن دزفوله....ب همین دلیل واقعا دزفولو دوست دارم
مامان لي لي
18 آبان 92 1:41
بادبادك،،،
با اينكه ميدونه زندگيش به نخي بنده...
بازهم تو آسمون ميرقصه و ميخنده...
هميشه بخند و نگران نباش و بدان كه نخ زندگي آت دست خداست...
بهترين هارو براي تو دوست عزيز و عزيزترين هات از خدا خواستارم💖


خیلی زیبا بود
ممنون گلی
مامان محیا
18 آبان 92 5:08
برو خصوصی عزیزم
مامان لي لي
18 آبان 92 17:20
مرسي عزيزم فدات بشم كه مهربوني تو دنياي واقعي ما ظاهر آدم هارو ميبينيم اما نميتونيم دوست هاي واقعي پيدا كنيم اما تو دنياي مجازي (هم بد هست هم خوب) اما من خدارو شاكرم كه دوستاي خوب مجازي نصيب ام شدن كه از باطن هم و انتخاب كرديم بي هيچ چشم داشت و شناخت حقيقي نگران هم ميشيم دلتنگ ميشيم و... خوشحالم كه هستي دوست خوبم😘😘
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
واقعا همینوطره ک گفتی از داشتن دوستان خوبی مثه شما خوشحالم
مامان لي لي
18 آبان 92 17:22
تو زيارت عاشورا لطفا آواي من و ويژه دعا كن
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
ب روی چشم انشالله همیشه در پناه خدا سالم و سرحال باشه
مامان محیا
18 آبان 92 18:22
برو خصوصی
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
خوندمش گلی بهت حق میدم،هرطور ک راحتی عزیزم
مامان حلما
18 آبان 92 18:29
سلام عزیزم قربون محیاگلی بشم که روز به روز شیطون تر میشه دیگه هیچی از دست این کوچولوهای شیطون در امان نیست حتی ورقه های آزمون بچه های کلاس. مامانی من اون قدر کارام زیاد شده که حتی نمیتونم آپ کنم البته امروز آپ کردم بیا منتظرتم.واسه کارام برنامه ریزی هم کردم ولی نمیدونم چرا بازم وقت برا انجام بعضی کارا کم میارم بعد از ظهرا سعی میکنم بیشتر با حلما بازی کنم و کارای خونه و رسیدگی به همسرو... بگو ببینم برنامه ریزی تو چه طوریه؟
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
به به بالاخره مامان حلمای گل اومدش وااای از تصحیح برگه نگو ک فیلمی داریم ما من شیفتم چرخشی.خیلی سخته،گاهی واقعا کم میارم.
مامان آوا
18 آبان 92 22:14
سللللللللللللللللللللللللللللام هم ولایتی مهربونم خوبی عزیزم؟ سلامتی؟محیا جانم چطوره؟هنوز به خرابکاریهاش ادامه میده؟ چه خبرا؟ امروز که آوا رو در حالت پاک کردن تی وی دیدم تازه به یاد تو افتادم وای اونقد خندیدم.گفتم این بچه ها رو نگاه کن همیه چیزو باید از دستشون قایم کرد تازه خانموم خانوما دخی من 4سالشه ویادگرفته تی وی پاک کنه باورت میشه گرد گیریش میکنم 2دقیق نشده چنان تمیزی میکنه که بیا وببین ای جاااااااانم ولی به قول تو همین خرابکاریهاشون هم خوردنی ان خیلی ببوس محیاجونم رو دوستتون دارم دوست خوب وهم ولایتی من
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
بالاخره رسیدی ب مثل معروفِ "کارِ دختر،نکردنش بهتر!" مرسی از لطفت عزیزدلم
مامان ماهان
19 آبان 92 0:38
الهام مامان محیا
19 آبان 92 0:53
فاطمه جون خیلی ممنون از کامنت ها و احوالپرسی هات .فدای مهربونیت بدو بیا که پست جدید رسید
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
خدارو هزار بار شکر ک حال محیاگلی بهتر شده و تونستی آپ کنی،امیدوارم محیای من فعلا بیدار نشه و بعد از تایید کامنتها بتونم ب دوستای گلم سر بزنم
مامان لي لي
19 آبان 92 22:08
یادت زیباست...
ببین اگر خودت بودی چه غوغایی میشد
الهام مامان محیا
19 آبان 92 22:19
کجایی پس چرا نمیای؟!
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
دیروز حتی 1دقیقه هم فرصت نکردم بیان نت الان میام گلی
مامان آوا
20 آبان 92 7:44
سسسسسسسسسسسسلام مامان گل محیا جونم خوبی عزیزم واییییییی چرا اینقد کم پیدا شدی عزیزم دلمان برایتان تنگیده شده است چه خبرا؟محیا جونم چطوره؟خوبه؟خودت چه میکنی؟ از طرف من هزار هزار بار این کوچولوی خرابکار رو ببوس وببوس
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
سلام مژده جون،هم ولایتی عزیزم اینروزا واقعا فرصت نت اومدنم کم شده بود خوشحالم ک این دورانو تجربه کردی و میتونی درکم کنی
مامان نرگس
20 آبان 92 9:57
فاطمه جون سلام. یه سوال.......... چطوری قسمت موضوع رو فعال کنم. اخه غیر فعاله و نمیتونم با داشتن موضوع طبقه بندی داشته باشم توی قسمت پرسش و پاسخ هم نبود و نتونستم بپرسم. این بود که مزاحم شدم
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
سلام عزیزم از قسمت "مدیریت وبلاگ" برو روی گزینه ی "موضوعات مطالب" و توی پنجره ی باز شده موضوعاتی ک میخوای بنویس و ثبت کن. در پایان هر پست،پایین سمت راست "انتخاب موضوع" هست ک وقتی روش کلیک کنی،موضوعاتی ک قبلا ثبت کرده بودی نشون داده میشه و میتونی موضوعی ک میخوای انتخاب کنی
مامان لي لي
20 آبان 92 14:45
عزيز دلم رمز رو همون جا نوشتم 0000
مامان لي لي
20 آبان 92 14:46
نم نم معرفتت را با دریای محبت دیگران عوض نمی کنم حتی اگر از دیدگانم دورباشی به رسم سپاس نوشتم که بدانی" عزیزی".
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
مرسی ک اینقدر خوب و مهربونی
مامان لي لي
20 آبان 92 15:44
مرسي مهربونم كه رفتي پيش ستاره و كامنت گذاشتي 😘😘😘😘😘😘براي محياي نازم
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم واقعا قشنگ شده بود،دستش درد نکنه
مامان نرگس
20 آبان 92 18:48
فاطمه جون یه دنیا ممنون که جوابمو دادی روی ماه محیا جونمو ببوس
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم.خوشحالم ک تونستم کمکی بکنم
مامان روشا
20 آبان 92 21:09
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است مثل همین باران بی سوال که هی می بارد...
مامان ماهان
20 آبان 92 22:31
سلام اينم هزارن بوسه واسه ناز گل خاله.................................
مامان آوا
21 آبان 92 0:23
سلام مامان جون محیا وای شله زرد..........انشالله که قبول باشه و هر حاجتی داری به حق این روزهای عزیز ومقدس از خداوند برات مسئلت دارم اینجا تمام مردم انگاری به زنجیره آش رشته بسته شدن بابا یکی هم شله زرد درست کنه اااااااامنم دلم خواست محیای نازنینم رو ببوس
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
ناااازی کاش نزدیک هم بودیم میفرستادم واست.
مامان لي لي
21 آبان 92 4:45
'یه کلاف تو در تو یه دنیا گره یه دل گرفته.. با هم باشیم با هم باشیم تا باز بشه گره ها با هم باشیم تا باز بشه دلهای گرفته تا آسمون دوستی ها صاف بشه و بهاري.....
مامان الینا
21 آبان 92 8:55
من همیشه میگم خدا بچه ها رو نگه میداره مامانی هیچ می دونستی این خرابکاری به خاطر هوش بالای محیا کوچولو هست خدا حفظش کنه گل دختر رو .عزیزم ممنون از نظرات و همراهی گرمت
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
مرسی عزیزدلم،آره خیلیا اینو میگن.نمیدونم واسه دلداری دادنه یا واقعا همینطوره!!
مامان محیا
21 آبان 92 15:39
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر چون شیشه عطری که درش گم شده باشد... السلام علیک یا اباعبدالله
مامان ماهان
22 آبان 92 22:50
سلام اومدم بگم برامون دعا كن ما خونه ايم متاسفانه بيرون نتونستيم بريم
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
سلام عزیزم.نگفته دعات کردم عزیزم.انشالله حاجت روا بشی گلم
مامان فاطمه
24 آبان 92 12:13
قربونت برم من خالهعزاداریت قبول باشه محیاجونی.مامانی شرمنده چند روزی مسافرت بودم دیر بهتون سر زدم.فدای این دخمل خرابکار
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
به به انشالله همیشه ب سفر.دشمنت شرمنده باشه عزیزم
منصوره مامان زهره
25 آبان 92 21:39
دکور جدید مبارک خب بچه مون می خواد از همه چی سر دربیاره حالا مامانی بهش میگه خرابکار اون سوژه یابی رو خوب اومدی
منصوره مامان زهره
25 آبان 92 21:41
الان که مشغول خوندن این پست بودم زهره خانوم شیر کلمن رو باز کرده بود برگشتم می بینم آب فرش رو برداشته!!!!!!!!!! رفتم به سمتش جیغ زد و فرار کرد .... اینم از خرابکاری دختر ما!
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
پاسخ
تا از خرابکاریای محیا تعریف کردی حس حسادتش گل کرد و خواست بهت ثابت کنه اونم از این کارا بلده
مامان حنانه زهرا
1 آذر 92 20:50
ای دخترک شیطون.عزیزم منم از دست شینتای دخملم اسایش ندارم نمیتونم یه لحظه چشم ازش بردارم
مادر امیدوارمادر امیدوار
25 شهریور 98 6:24
چ عنوان بامزه ای😁😁😁😁
مادر امیدوارمادر امیدوار
25 شهریور 98 6:24
امان از دست خرابکاریهای بچه ها😁😁😁😁