خنده درمانی!
وقتی خسته از سرکار برمیگردم،وقتی از کارای خونه خسته و دلزده میشم،وقتی دلم میگیره و ب قول اخوان ثالث نمیدونم "ب کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را"،خنده های شیرینت یه مرهم برای تموم خستگی ها و روزمرگیهای منه!!
وقتی میخندی و صدای خنده هات توی خونه میپیچه خداروشکر میکنم ک مارو لایق داشتن فرشته ی شیرین و مهربونی مثه تو دونست.
محیای من،نفس من،دوست دارم چنان مادری باشم ک هروقت نام "مادر" را شنیدی جز محبت و مهربانی چیزی ب ذهنت نرسه.
اینروزها صبح ک از خواب بیدار میشی،فوری میری سراغ بابایی و "تیکو تیکو" گویان گوششو میخوری،با بینیش بازی میکنی و اونقدر خودتو لوس میکنی ک بیدار شه و بغلت کنه.شیطون بلا کم کم داری بابایی میشی هااا
موبایل ب دست ک میشی،بهت ک میگیم "الو" میذاریش کنار گوشت و ب زبون خودت حرف میزنی!!الهی فدات شم ک ب این زودی کاربرد موبایلو یاد گرفتی!