اندر احوالات پاییزی ما!
ب شخصه فکر میکنم اگه بوته ی آزمایش یعقوب و لقمان عوض میشد و در شرایط مادرانه ی ما قرار میگرفتند،هم یعقوب صبرشو از دست میداد و هم لقمان ادبشو!
باد پاییزی ب جز حس و هوای عاشقانه ش،ارمغان دیگه ای هم داره ک اصلا خوشایند نیست.اونم مرکب سواری دادن ب ویروسهای مختلفه!
دو-سه روزی میشه ک سرما خوردم و علیرغم تمام اقدامات امنیتی-سلامتی از قبیل اسفند دود کردن و گذاشتن پیاز در اقصی نقاط خونه و ..... محیا خانوم هم داره علایم سرماخوردگیو نشون میده!
دیالوگهای ویروس دار مادر و دختر:
محیا:سرفه
من:آخیییی دردت ب جونم عزیزدلم
محیا:سرفه الکی
من:مامان فدات شه عسل مامان
محیا:بازم سرفه الکی
من:قربونت برم دخترگلم
محیا:سرفه ی الکی با تلاش بیشتر
من:دورت بگردم نفس مامان
محیا:کماکان فیلم سرفه
من:محیاجان،عسلم بسه عزیزم
محیا:همچنان در جو فیلم بازی کردن و تک سرفه الکی
من:محیا،مامان گلوت پاره شد بسه دیگه!!
اینم نتیجه ی محبت زیاد!
خدارو شکر فعلا سرماخوردگی هردومون شدید نیس.اصلا دوست ندارم کار محیام ب آنتی بیوتیک بکشه.کم اشتها شده و بعد از حموم اصلا حاضر نمیشه سرشو خوب خشک کنم یا سشوار بکشم.کلاه هم ک اصلا نباید حرفشو زد!خلاصه جریاناتی داریم با این دخمل