هجده ماهگی محمدحسام❤
گل پسر مامانی هجده ماهگیشو بسلامتی پشت سر گذاشت.😚😘
توی این یه ماه اینقدررررر شیرین و شیطون و بانمک شدی،ک خودمون توی قرنطینه چندین بار خاستیم بخوریمتتتتتت.😁😜❤❤
بابایی بودی!بابایی تر شدی!😀اغلب بغل بابایی خوابت میبره.نصف شبا بیدار میشی،گریه کنان و باباگویان میری توی رختخواب بابا میخوابی!😀😚
سابق بر این همراه من میرفتی ارایشگاه زنانه و سر و زلفتو صفا میدادی!😉
اسفند ماه برای اولین بار با بابا و محیا رفتی آرایشگاه مردونه روبروی خونمون و موهای خوشگلتو کوتاه کردی.😚😚
خودتو لوس میکنی.میای لپتو میچسبونی ب لبامون تاببوسیمت!بعدم خودت واسمون بوس میفرستی!😘
یه عادت وحشتناک ب اونهمه وحشتناک غذا خوردنت اضاف شده!!! بعد از تموم شدن غذا،دو حالت داری؛یا ظرف غذارو روی سرت میذاری یا دستاتو تا مچ کاملا با غذا کثیف میکنی و میگی به به!!!(یعنی ببرید تمیزشون کنید!!!)و من یا بابا مجبور میشیم پاشیم دستای عالیجنابو بشوریم!!یعنی غذا خوردن کنارت یکی از سختترین کارای دنیاس!!😣هر وعده ی غذایی هم من و بابا و محیا به همدیگه دلداری میدیم ک:اشکال نداره،بچه س!بزرگ میشه راحت میشیم!!😆
قبلا ک محیا درب اتاقشو میبست.سعی میکردی از زیر در نگاش کنی!!!الان پشت در میایستی و برچسبهاشو میکنی و جییییییغشو در میاری!😁 اوه اوه گفتم جیغ!جیغات ماوراء بنفشه!!خودتم بنفش میشی!!😉😘
قبلا برای اصرار ب بیرون رفتن،میرفتی کلاه و کاپشنتو میاوردی!الان سوئیچ ماشینو میاری و درو باز میکنی!
اسکوتر و کیف محیارو برمیداری و بای بای میکنی و میری!😁😘
ب این تصویر روی اوپن علاقمند شدی،شدیدا غریباااا!روزی چند بار ماااااماااا کنان میبریمون کنار تصویر و به حیوونا اشاره میکنی و میگی دِدووو!!و باید واست صدای حیوونای توی تصویرو تقلید کنیم!!😀😘خودت برای گاو و بز همکاری میکنی!😂مجبور شدم مبلهای اون قسمتو کمی جلوتر بیارم ک راحت بتونی تصویرو ببینی!😉😚
گنجینه ی واژگانت همچنان محدوده بّابّا-مّامّا- دده-دِِدووو(لولو)-دا دا(تاب تاب)-دِ دِ(چشم چشم دو ابرو)-آم آم(پستونک و شیشه)-او وه(برای درد)-مااااااا(گاو)-بـَ (بز)-جدیدا هم نونو میگی ک هنوز رمزگشایی نشده😀 چاقو ک میبینی دستت میگیری و نوچ نوچ کنان خیلی سریع تحویلش میدی!😁😘
وقتی مشغول کارا هستم و با تلفن صحبت میکنم،گوشیو بین سر و شونه نگه میدارم!😅
اونقدر اینکارو کردم ک فک میکنی قانون صحبت کردن با موبایله!!😁😁
عاشق هیجانی!میری بالای مبل میایستی،داد میزنی مّامّا،بابّا و وقتی نگات کنیم خودتو پرت میکنی پایین!!ما میترسیم و تو میخندی!😁😘هر چقدرم هشدار بدیم ک اوووف میشی بیفایده س!
خرابکاریاتم حسابی متنوع شدن!وسط کار ماشین لباسشویی رو خاموش میکنی!(قفل کودک واسه همه کلیداش هست بجز پاور!) میخام جارو بزنم با اصرار جاروبرفی رو ازم میگیری ک خودت ادامه بدی! میگی تشنه ای و آب میخای،بهت آب میدیم،لیوانو خالی میکنی روی فرش!!بیسکوییت پودر میکنی!غذارو پخش و پلا میکنی!خلاصه بلایی شدی و لی هرروز عزیزتر و شیرینتر میشی.😘😘
اینم ژست خوابیدنت😁😘
به صابون علاقه ی خاصی داری!و اگه صابون ببینی تا لحظه ی خواب از خودت جداش نمیکنی!!😀😘درست مثه علاقت به رادیو اسپیکرم!😉
حسام شیرینم،گل پسر دوست داشتنی من هرچقدر از دوست داشتن تو و آجی محیا بگم کمه!💋❤
همه ی رندگیم فدای یک لحظه آسایش و شادی شما❤😘😘