بدرود هفت ماهگی!
هفت ماهگیت هم ب سرعت برق و باد سپری شد.
یاد گرفتی بشینی،یه مقدار کم سینه خیز میری،موقع بیرون رفتن دستتو ب نشونه ی خداحافظی تکون میدی،موقع خوشحالی یا شنیدن آهنگ و تشویق کف میزنی(اینو خاله صدیقه یادت داد)،علاوه بر دد،دادا،بابا،باوا بین غرغرهای روزانت حرف "گ" رو هم ب کار میبری،با دستت ب همه چیز ضربه میزنی(عجب دست سنگینی هم داری،چندین بار مارو مستفیض کردی)،خیلی ددری شدی اما غریبی میکنی و مامانی شدی،دوتا دندون خوشگل درآوردی،بعضی اصوات و حرکات مثه نچ نچ کردن یا زبون درآوردنو تقلید میکنی،موقع آب یا غذا خوردن بشدت تلاش میکنی ظرفو ب دست بگیری و....
پ.ن1:این روزا سخت میگذرن.اما جای شکرش باقیه ک ب قول شیخ بهایی:"سخت میگذره،سخت ک نمیمونه!"
پ.ن2:این مدتی ک نبودم واقعا دلم واسه همه ی دوستای وبلاگیم تنگ شده بود.خیلی حس قشنگی بود وقتی اومدم و کامنتهای پرمهرتونو خوندنم.ممنون از همتون.خیلی برام عزیزید