مادرم دوستت دارم.❤
معلم خوش ذوق محیا،سرکارخانم کریمی،وقتی درسشون به حرف ”ت“ رسید و بچه ها تونستند بنویسند ”مادرم دوستت دارم“ ازشون خواست یه کارت پستال درست کنند و عکس مادرشونو بچسبونن و کارتو ببرن مدرسه!
تا اینکه روز چهارشنبه ۲۷ آذر ۹۸ ساعت ۴ و نیم یه جشن تدارک دیده بود. هر مادری روی نیمکت کنار دخترش نشسته بود و وقتی اسمشو میخوندن میرفتند روی دوتا صندلی کنار هم مینشستند و دانش آموز کنار مادرش مینوشت مادرم دوستت دارم،بعدشم ماچ و بوس و اینا!😀😘💋
خیلی جالب و خاطره انگیز بود.
من کمی دیر رسیدم.محیا قرار بود قرآن آغازین مراسمو بخونه.اما گفته بود تا مادرم نیاد نمیخونم.باج گرفته بود ناقلا!😀😘❤
از درب مدرسه تا طبقه ی بالارو واقعا دویدم!محیا ک منو دید گل از گلش شکفت و با خوشحالی رفت قرآن خوند.❤
یه شعر دسته جمعی هم داشتند درباره ی مادر.آخرین قسمت شعر میگفت:”ای جان من فدای تو/بهشت ب زیر پای تو“ وقتی بامحیا تمرین میکردیم.بهش گفتم این قسمتو نگو،من راضی نیستم!پرسید چرا؟؟گفتم آخه میگه شما جونتو فدای من میکنی و فدام میشی ولی نباید اینو بگی چون من فدای توام،من جونمو فدات میکنم!محیا کمی فکر کرد و گفت:راست میگی مامان،من جونمو به خطر نمیندازم!!😨😂😂😂😂❤❤
ب پیشنهاد خودت واست هدیه هم گرفته بودم،مدادرنگی و دفتر و کتاب داستان.ولی چون کسی هدیه نیاورده بود باهات مشورت کردم و گفتم الان بچه های دیگه دلشون میخاد و بهونه میگیرن و جشنشون خراب میشه.برای همین هدیه رو بیصدا گذاشتیم توی کیفت!😉💋
محیای شیرینم،دختر عزیزم نمیدونی چ لذتی داشت وقتی کنارم نشسته بودی و مینوشتی مادر.... همه ی زندگیم ب فدات.دورت بگردم عزیزدلم.❤😚