محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

بابا کربلایی!😉❤

1398/8/4 17:23
554 بازدید
اشتراک گذاری

هوای حرم و زیارتِ کربلا حسابی بابارو هوایی کرده بود!

میگفت تا نرفته باشی نمیدونی چ خبره،ولی اگه یه بار ماه محرم یا اربعین حسینی رفتی دیگه سخته نرفتن!!

دوسال قبل ک بابا رفته بود،محیا از دوریش تب کرده بود و همین بابارو مردد میکرد برای رفتن!

بالاخره دلو زد ب دریا و روز چهارشنبه با شوهرخواهر و خواهرزادش،عازم کربلا شدند!

قرار گذاشتیم فعلا ب محیا نگیم رفته کربلا،تا کمتر بی تابی کنه!

شب اول،محیا رفت واسه حسام مولفیکس بگیره ک عبدالساده دوست بابایی دیدش و ازش پرسید بابات رفت؟؟؟محیا گفت بابام هنوز از مدرسه نیومده!!عبدالساده هم رک و راست گفت نههه بابات رفته کربلا!!خودش بهم گفت داره میره کربلا!!!

محیا ک اومد خونه سعی کردم موضوعو عوض کنم و ... ولی فایده نداشت و مجبور شدم تایید کنم!!اونم یه عاااالمه گریه کرد!!میگفت چرا صبح بهم نگفتید تا بغلش کنم،بوسش کنم.💋😚الهی دورت بگردم خوشگلکم،آخه چند روز قبل بابا ک گفت قصد زیارت داره،هنوز نرفته گریه کردی!😁

روزی ک بابا برگشت،داشتیم واسش کیک میپختیم ک از در وارد شد و حسابی غافلگیرمون کرد.😘

حسام خواب بود،محیا کلی خوشحال شد و در عرض چند دقیقه یه عالمه چغلی منو پیش باباش کرد!😆😅

نوبت ب سوغاتی ک رسید!بابا یه مقدار از این گزها از کوله پشتیش درآورد و ب محیا گفت اینم سوغاتیت!😆محیا حسابی جا خورد و زد زیر گریه!!😂😁میگفت این دیگه چ سوغاتیه؟!😁با گریه قهر کرد و رفت توی اتاقش!

من ک میدونستم بابا حتما واسش یه چیز خوب آورده گفتم محیا عجله نکن،این فقط یکی از سوغاتیات بود!

بالاخره محیا برگشت و با دیدن این بلندگو خییییییییلی خوشحال شد.😍

سوغات حسام هم ب نام حسام بود و به کام محیا!!😁همش محیا باهاش بازی میکرد!😉😘

خدارو شکر ک بازهم زیارت کربلا نصیب بابا شد و بسلامت رفت و برگشت.😘

انشالله روزی همه ی محبان اهل بیت بشه.❤

امسال خاله لیلا و دایی منصور زیارت اولی بودند.خاله حاجیه صبری و مامان بزرگ و پدربزرگ پدریتون هم نزدیک ایام اربعین کربلا بودند.❤خوش بسعادت شون.🌹

نظرات (17)

زهرا‌بانوزهرا‌بانو
4 آبان 98 17:47
زیارتشون قبول
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
4 آبان 98 18:27
زیارتشون قبول باشه🌷🌷🌷  
مامان آیسلمامان آیسل
4 آبان 98 19:21
زیارتشون قبول...ماشین حسام کوچولو هم خیلی خشکله

4 آبان 98 20:28
اخخخ جوون😍😍😍بالاخره پست گذاشتید((بی احترامی نباشه))😚خیلی دلم واسه محیا و محمد حسام تنگ شده بود هی پستای قبلیتون رو میخوندم😍😍😍😍زیارتشون قبول😍😍😍
عمه فروغعمه فروغ
4 آبان 98 22:26
زیارتشون قبول 🌹 سوغاتی ها مبارک😊
مامان عفیفهمامان عفیفه
5 آبان 98 4:35
زیارتشون قبول امان ازدست دخترا عفیفه هم وقتی باباش رفتن بس گریه کرد که اشک منم در آورد اما راست میگن ، یکبار برین، نرفتن سخته.ما سه سال رفتیم امسال نشد بخاطر مدرسه و... . خدا قسمت کنه همه ساله
مادر امیدوارمادر امیدوار
5 آبان 98 4:48
زیارتشون قبول باشه چه سوغاتیهای قشنگی😚

5 آبان 98 8:06
زیارت قبول
مامان صدرامامان صدرا
5 آبان 98 10:56
زیارتشون قبول 🌹🌹خوش به سعادتشون 🌷🌷
🌼 نوشین 🌼🌼 نوشین 🌼
5 آبان 98 19:12
زیارتشون قبول💫 اااا منم از این میکروفون ها دارم دقیقا همین رنگیه😅
مامانمامان
5 آبان 98 21:28
زیارتشون قبول
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
5 آبان 98 22:26
زیارتشون قبول باشه
بیتابیتا
5 آبان 98 23:28
زیارتشون قبول
مامانیمامانی
5 آبان 98 23:30
همینه میگن دخترا بابایین😀 زیارتشون قبول باشه
مامان پریمامان پری
8 آبان 98 11:37
زیارتشون قبول
مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
10 آبان 98 20:43
زیارت قبول.💐
مامانیمامانی
14 آبان 98 9:34
خوش به سعادتشون. زیارتشون قبول😊