یازده ماهگی محمدحسام.😘
محمدحسامم،گل پسر مامانی و بابایی،عزیزدل آجی محیا،یازده ماهگیت مبااارک عزیزمممم.😘💋❤
دیگه توی عکس کاملا مشخصه چ مردی شدی و پشت لبت سبیلی شده!😁😘
دندون پنجمتو ۱۸ مرداد آجی محیا کشف کرد و گفت داداشی دندون جدید درآورده و کلی ذوق فرمودیم!😚
دندون ششمت ۱ شهریور جوونه زد.😘
الان گل پسرم شش تا دندون خوشگل و سفید داره.😍
سر سفره و موقع غذاخوردن،فاجعه آفرینی!😆😨
اصرار داری خودت غذا بخوری و نتیجش هم کلی بریز و بپاش و کثیف کاریه!😁
دستاتو میزنی توی غذا!!!وای از وقتی ک همراه غذا ماست یا خورشت باشه!!دیگه نمیشه نگات کرد!!😁😘
وابستگی و اضطراب جداییت یه کوچولو کمتر شده.در این حد که اگه نشسته باشم حاضری ازم دور شی و بازی کنی!اما اگه ایستاده باشم،آویزونم میشی ک بغلت کنم! 💜
دوم شهریور ساعت ۲۳ و ۳۰ تونستی دستتو ی زمین بگیری و تنهایی بلند شی.همون شب بازم اینکارو تکرار کردی ولی دیگه اثری از این حرکت قهرمانانه ندیدم!💋😀
وقتی چیزی بخای و بهت ندیم یا وسیله ای ازت ببریم،حسابی جیغ و داد و گررریه راه میندازی و بزحمت میتونم حواستو با وسیله ی جایگزین پرت کنم!😉
هرررر چی دست محیا ببینی میخای.بعبارتی ساده تر داری فتنه گر میشی!😁
توی عکس بالا،کرم دستو ریخته بودی،وقتی ازت گرفتیم ک دربشو محکم کنیم گرررریه کردی،اشکاتم هنوز روی صورتته!همینکه بهت دادیمش با اشکِ خشک نشده خندیدی!😂😘
وقتی محیا یا بابا میخان برن بیرون،پشت سرشون گریه میکنی و میخای همراهشون بری.😘
اما درکل سرخوش و شادی،بمحض اینکه صدای آهنگ بشنوی با خوشحالی کف میزنی.👏💋
وقتی بهت میگیم سلاااام و دستمونو جلو میاریم،خیلی قشنگ دست میدی و دستمونو توی دستت فشار میدی!!👌❤
نسبت ب من حساس تر شدی و اگه محیا بغلم بشینه یا بابایی دستمو بگیره،سریع خودتو میرسونی و میای بغلم.
خودتو حسابی واسم لوس میکنی.😘😘
دهنتو محکم میچسبونی ب لپم و ب شیوه ی خودت میبوسیم.اونم چ بوسه هایی!!حسابی آبدااااار!😁😘😘
دوستای محیا ک میان خونمون،میری سراغشون و اسباب بازیهاشونو میخای!واسه همین محیا روی در اتاقش ورود ممنوع زده بود ک مثلا جلوتو بگیره ک نری توی اتاقش!!😂
اولش مظلومانه نشستی پشت در!ولی بعدش بیکار نموندی و شروع کردی به کندن برچسبهای روی در و جیییییغ محیارو درآوردی!😁دیگه مجبور شدند تورو هم بازی بدن چون خسارتش کمتر بود!😁😘
هر چقدر بگم دوستتون دارم بازم کمه.😘😘
یازده ماهگی محمد حسام.😘