تولد بابا در شهرکرد-مرداد ۹۸
تولد داریم چ تولدی😀
(برای سالها بعد ک این نوشته رو میخونی این توضیحو بدم ک این جمله اقتباس از تکه کلام برنامه دورهمی مهران مدیریه!😉)
الان چند ساله روز تولد بابایی،مسافرتیم....
پارسال خمین بودیم و بمناسبت تولدش با بی بی و دایی منصور اینا کله پاچه زدیم😉
پیارسال با خونواده ی دانیال اینا توی همدان واسش جشن گرفتیم،سال قبلترش هم با سیدجواد اینا کادو دادیم و بستنی خوردیم و ...
امسال هم من و محیا تصمیم گرفتیم بازم سورپرایزش کنیم😉
شب تولدش وقتی از کوهرنگ برگشتیم،با وجود اینکه خسته بودیم ب بهونه ی دیدن شهر،من و محیا تنهایی رفتیم بازار شهرکرد و این لباس خوشگلو واسه بابا گرفتیم.😉
پیتزا و پیراشکی پیتزایی هم گرفتیم.
بابا خیلی خوشحال شد و بشوخی میگفت شما چطور یادتون میمونه؟خودمم یادم نبود تولدمه!😀
روز تولدش هم رفتیم کافی شاپ k2شهرکرد و فالوده زعفرونی و باقلوا و خاکشیر و بستنی مخصوص سفارش دادیم ک وااااقعا خوشمزه بود.مخصوصا بستنی فالوده ی زعفرونیش.😋
شب هم ب پیشنهاد محیا رفتیم پارک مادر،ویژه برنامه و جنگ شادی بود.خیلی خوش گذشت.
امیدوارم سالهای سال تولد بابایی رو با شادی و خوشحالی،کنار همدیگه جشن بگیریم. خدا عمر طولانی و باعزت و سرشار از شادی و سلامتی ب بابایی بده ک واسه ی ما عزیزترینه😘😘
پ.ن:دو-سه تا پست بعدی رمزدار میشه!علتشو توی پست بعدی مینویسم!رمز فقط برای کسانی ک زیر این پست نظر بذارند ارسال میشه.😚