هشت ماهگی آقاحسام.😘
آقا حسام گلم،نفس مامان،پایان هشت ماهگیت مبارک باشه.😘
واسه این ماه هرکاری کردم بخوابی ک به شیوه ی ماهگردهای قبلیت ازت عکس بندازم موفق نشدم و سریع مینشستی و در میرفتی!😀❤
گل پسرکم توی این یکماه ماهرانه چهاردست و پا میرفتی.برای نشستن هم خیلی جالبه ک اصلا هیچ دوره ای😘 نیازی ب بالشت و تکیه گاه نداشتی و هزار ماشالله خیلی زود یادگرفتی بدون کمک بشینی.از تک پله ی آشپزخونه و حمام هم میتونی بالا بری و پایین بیای👏👏
دومین دندونت هم دقیقا در روزی ک ۸ ماهه شدی جوونه زد.❤
از اواسط ماه،یعنی وقتی ۷ ماه و نیم بودی.دستتو ب وسایل و مبل و ... میگرفتی و ب تنهایی می ایستادی💟
محیا بهت یاد داده ک وقتی میگه حسین حسین!با دستت(دست چپت)روی پات میزنی!😉
این ماه خیلی بازیگوش تر و خوش خنده تر شدی.😘
عشق حموم و آب بازی هستی وهروقت بخام دست و رو یا پاهاتو بشورم بزور از شیر آب جدات میکنم.😁
درب حموم هم اگه باز باشه،خیلی سریع خودتو میرسونی ب حموم و با جیغ و خنده ازم میخای حمومت کنم.😄
خیلی جیغ و داد میکن؛وقتی خیلی خوشحالی،وقتی وسیله ای میخای،وقتی میخای بری بیرون و .....البته صدا و نحوه ی جیغت توی هرمورد متفاوته😉
عشق شونه و قاشقی!!همش این دوتا رو پیدا میکنی و میذاری دهنت!
وای از اون وقتی ک توی موهام تل یا گیره ببینی!!اینقدر ب موهام چنگ میزنی ک تل و گیره رو دربیاری،که از ترسِ کچل شدن،خودم تل و گیره رو تقدیمت میکنم😅
وقتی سرفه میکنی بهت میگیم نوش!خوشت میاد و اینقدر الکی ادای سرفه رو درمیاری ک همه رو به خنده میندازی.😁
اغلب صدات خیلی بَمه ولی گاهی توی بازیهات صداتو نازک میکنی!😀فعلا هیچ کلمه ای نمیگی و خبری از ماما و بابا و .... نیست!
همچنان محیارو عاشقانه دوست داری و اینقدر با محبت نگاهش میکنی و واسش میخندی ک دلمون واستون ضعف میره!💗
ولی در عین حال اذیتش هم میکنی!!!
محیا برچسبهای درب اتاقشو خیلی دوست داره و بهشون حساسه!تو باعجله و تند و تند روی چهاردست و پا میری و خودتو ب درب اتاقش میرسونی و برچسبشو میکنی!😨
یا وقتی بستنی یا هر خوردنی دیگه ای دستش ببینی میخای!بستنی ک بهت میدیم چون میخای با عجله بخوری و سرده اذیت میشی!واسه همین اصلا بهت نمیدیم.
توی این عکس محیارو درحین بستنی خوردن کشف کردی و گریه کردی ک بهت بستنی بده!😀
همه ی زندگیم فداتون عشقولیای من.😘😘