یک روز پرحادثه!!
دو شب پیش رفته بودیم مهمونی و ساعت یک برگشتیم خونه.اونقدر خسته بودی ک هنوز لباس عوض نکرده،شیرتو خوردی و خوابیدی.نیم ساعت از خوابت گذشته بود ک از خواب پریدی و شروع کردی ب جیغ زدن!!چشاتو بسته بودی و با جیغ گریه میکردی!
بابایی از توی حیاط سراسیمه اومد ببینه چی شده؟!صداشو ک شنیدی یه لحظه آروم شدی و باز زدی زیر گریه!نمیدونستم چیکار باید بکنم،ب کی زنگ بزنم؟از کی کمک بخوام.
بابا میگفت خواب بد دیدی!فقط از خدا و فاطمه ی زهرا(س) کمک میخواستم.تو فقط گریه میکردی.اونقدر ک ترسیدم از حال بری.
الهی مامان فدات،درد و بلات بجونم،آخه فرشته ی کوچولوی من چ خواب بدی میتونه ببینه؟
تقریبا یه ربع طول کشید.فقط خدا میدونه این یه ربع چطور ب من و بابات گذشت.
بابا صلوات میفرستاد و چهار قل میخوند.شعر و خنده و آواز فایده ای نداشت.
بابا لپ تاپو روشن کرد و آهنگ موردعلاقتو گذاشت.کمی آروم گرفتی.بوسیدیمت و با ناز و نوازش و مهمتر از همه،آهنگت(یه دختر دارم شاه نداره) آروم گرفتی.
حادثه دوم:
ظهر توی آشپزخونه بودم و تو هم مثه همیشه پرجنب و جوش با روروئکت اینور و اونور میرفتی و سر و صدا میکردی و مطابق هر روز با بابایی سر لپ تاپ میجنگیدی!
با سرعت نور بر ثانیه بین من و بابایی در رفت و آمد بودی ک یهو......
از یه طرف صندلی روروئک ولو شدی روی زمین!!خدارو شکر سریع رسیدیم و چیزیت نشد.تو هم چون دیدی ما میخندیم زیاد گریه نکردی و زودی خندیدی!
حادثه سوم:
شب اضافه کاری داشتی و با عجله یه سر به لپ تاپ میزدی و یه سر به من و بابایی ک داشتیم چای و تخمه میخوردیو و یه سر هم به تلویزیون!
اونقدر هم سرعتت بالا بود و با جدیت این چرخه رو طی میکردی ک حسابی مارو ب خنده انداخته بودی!توی همین آمد و شد بودی ک چشت خورد ب میز اتو و تا اومدیم بجنبیم تو رسیدی بودی بهش و واژگونش کردی روی خودت!!بازم خدارو هزار بار شکر ک چیزیت نشد و باوجود اینکه خیلی ترسیده بودیم اما با شوخی و خنده نذاشتیم تو بترسی و گریه کنی!
خدارو شکر اون روز پرحادثه هم بخیر گذشت.
دخترکم،فرشته ی کوچولوی من،هرچقدر مراقبت باشیم بازم "حادثه در کمین است"
تورو ب خدای بزرگ میسپارم ک بیشتر از ما دوستت داره و مراقبته.خدایی ک تورو ب امانت دست ما سپرده و خودش پشت و پناهته.برای تموم عمرت بیمه ی دعای خیر پدر و مادری.
انشالله عمرت پربرکت،تنت سالم،دلت شاد و لبت خندون باشه همیشه.
اونقدر دوستت داریم ک وازه ی مناسب برای بیان کردنش پیدا نمیکنم.
محیای من،نفس من،زندگی من،حتی به لحظه هم بدون تو نمیتونم باشم.