دندانی بیفتاد و دندانی جوانه زد!😀
یکشنبه ۸ اردیبهشت یه روز پرمشغله و خاطره انگیز بود.
هم با آجی امل(عمه ی محیا)رفتیم خرید عقد و انتخاب آرایشگاه و .... و هم دومین دندون محیاگلی افتاد و هم اینکه اولین مروارید گل پسری جوونه زد و حسام خان دندون دار شد.😘😊
حالا تفصیل اتفاقات فوق😅😆:
صبح اجی امل همراه مامان بزرگ و عمو فاخر و آقاحسین و مهناز خواهرش اومده بودند یه سری خریدهای قبل از عقدو انجام بدن،ک سرزده اومدند خونمون و ناهار خونمون صرف کردند.
امل و خانمها بعد از ناهار موندند تا با هم بریم ادامه ی خرید و انتخاب آرایشگاه و لباس و ....
چون من پشت فرمون بودم،آجی امل حسامو بغل میگرفت و ب روال همیشه حسام توی ماشین خوابش میبرد.
هر آرایشگاهی میرفتیم میپرسیدند عروس کیه؟وقتی املو نشون میدادیم با تعجب میگفتن:چرا عروس بچه داره؟؟!!😆😅
توی گیر و دار انتخاب لباس بودیم ک دندون پایینِ محیا ک لق شده بود،میلیمتری ب لثه متصل موند و میخاست بیفته!
محیا شروع کرد ب گریه،چون بدجوری آویزون بود.😀
میگفت نرجس(همکلاسیش)مسخره م میکنه!!
هرچقدرم توضیح میدادیم ک نشونه ی بزرگ شدنه و دندون نرجس هم میفته و .... قانع نمیشد!
وقتی برگشتیم خونه بابا و امل پیشنهاد دادن خودشون سریع دندونشو بکشن!!من و محیا رضایت ندادیم.😉
من ب شوخی جریان بستن نخ ب دندون و به دربو واسش تعریف کردم.توی همین بحثها و خندیدن بودیم ک یهو دندونش افتاد و یه جماعتو خلاص کرد!😁
همه بهش تبریک گفتیم و بوسیدیمش.😘
دورت بگردم عروسک مامانی،ایشالا دندون اصلیت محکم و سالم و سفید باقی بمونه گل دخترم.❤💋
این بار محیا از فرشته ی مهربون بجای دندونش ۱۰ تا سکه خواست ک شب بذاره زیر بالشتش!باز هم فرشته ی مهربون آرزوشو برآورده کرد و محیا صبح زیر بالشتش ۱۰تا سکه پیدا کرد.بازم یه حسی بهم میگه فرشته ی مهربون واسه جور کردن سکه ها مکافاتی داشته!!!😅😀😉
همون شب حسام انگشتمو ب دهنش برد و با لثه هاش گاز گرفت!😍
یه تیزی مثه نوک سوزن روی انگشتم حس کردم و مطمئن شدم دندونش جوونه زده اما دیده نمیشد.اجازه هم نمیداد خوب کنکاش کنم!😅
۲ روز گذشت تا دندونش با چشم غیرمسلح!! رویت شد.😘💋
مبااااارک باشه گل پسرم،انشالله دندون کباب خوری و عافیت باشه واست.💟
اینقدر ک سر دندون اذیت شدی و اذیتمون کردی!😅انتظار داشتم دوتا دندون با هم دربیاد ولی فعلا فقط یکیه!مبارکت باشه عزیزم،خوشحالم ک دندون دار شدی گل پسرم.
خدارو هزااااران هزااااار بار شکر بابت سلامت گلهای زندگیم.😘
خیلی جالب بود ک اولین دندون حسام،همزمان با افتادن دومین دندون محیا جوونه زد.😘😘
مبارکتون باشه عشقولیهای من😘❤💋
پ.ن:یه دنیااااا ممنونم از همه ی دوستای گلی که توی پست قبل ابراز همدردی کردند.😘💋چقدر خوشحالم ک دوستان خوبی مثه شما دارم.دوستان خوب حال آدمو خوب میکنن❣کی میگه این دوستیها مجازیه؟این مهربونی و لطف شما واقعیِ واقعیه.❤ازتون خیلی خیلی ممنونم و عذر میخام اگه باخوندن متنم دلتون گرفت و چشمتون تر شد.خدا عزیزانتو سلامت حفظ کنه.😘
پ.ن۲:گربه ی توی عکس،گربه ی دوست محمدرضا پسرخاله حاجیه بود.اسمش میوگی بود و محیا خیلی خوشش اومده بود.اینو نوشتم چون میدونم چند ماه بعد محیا اسمشو ازم میپرشه😅