روز مادر ۹۷
امسال روز مادر،روز عجیبی بود!!هم وحشتناک سخت بود و هم شیرین!!
سخت بود؛چون اولین سالی بود که روزِ مادر،بی مادر بودم!😢💔
شیرین بود؛چون بهونه های شیرینی برای زندگی در کنارم بودند و هوامو داشتند.💖
محیای مهربونم با ذوق و شوق و یواشکی با بابایی حرف میزد و واسه روز مادر نقشه میکشید!😘😘
الهی دورت بگردم نازنین محیای من،ک قشنگ ترین بهونه ی زنده بودنمی.😘💖
بهترین هدیه م یه نقاشی خوووووشگل از محیا بود،به همراه یه شکلات و یه کاردستی که به کمک خانم بهوندی ساخته بود و یه رم ۳۲گیگ واسه موبایلم.
💖
توی حال و هوای به شدت غم انگیزِ امسال،به جرات میتونم بگم محیا مثه یه چراغ روشن توی تاریکیِ مطلق بود!
وجودش پر از نور و روشنی بود و دلمو گرم میکرد.💖💓
اما نبودنِ مادرم چنان قلب و روحمو ب آتیش کشیده بود ک از چند روز قبل از روز مادر،کارم شده بود گررررریه،اونم در خفا و به دور از چشم بچه ها!!😢😢
طولانی نمینویسم از دردی ک این چند روز کشیدم از دلتنگی.....چون ناشکریه اگه نبینم محبتهای محیا و باباش و شیرین کاریهای حسامو.....😘
اما سخته....
خیلی سخت....
خیلی خیلی خیییییییییلی سخت....
خدایا شکرت بخاطر وجود بچه ها،شکرت بخاطر داشتن همسری مهربان ک عاشقانه دوستم داره،شکرت بخاطر همه ی داده ها و نداده هایت.❤
این عکسای حسامو همه خاله لیلا گرفته،من و خاله ناهید و خاله حاجیه رفته بودیم ب مزار بقیه ی آشناها هم سر بزنیم.حسام موند پیش خاله لیلا و آلا.😉
💖💖💖💖💖💖