آتیش پاره!!
خیلی شیطون شدی.با روروئک توی خونه میچرخی و خرابکاری میکنی.بلند همت هم هستی ماشالله!
تا ب هدفت نرسی دست بردار نیستی!!بهت میگم:مامان توی هر دقیقه یه خرابکاری کافیه،لازم نیس رکورد بزنی!
بهترین اهدافتم شکار کنترل تلویزیون و ماهواره،موبایلای من و بابایی،تلفن خونه،لپ تاپ،کاغذ،سیمهای آویزون شارژر هستن!
دیروز یه تیکه کاغذ گیر آورده بودی و با سرعت درحال بلع و هضم بودی(قربوووووون دهن خوشگلت)بابایی میگفت:محیا،باباجون تو ک بز نیستی ک کاغذ میخوری!!کلی ب این تفهیم هویت خندیدم!
یاد گرفتی ب غذا و آب فوت میکنی.لیوان آبو ک ب دهنت نزدیک میکنم توش فوت میکنی و از صدایی ک درست میشه کیف میکنی.آب دهنتو قرقره میکنی و میخندی الهی مامان فدای خنده های شیرینت
واقعا ب زندگیمون رنگ تازه ای دادی قربــــــــــــــــــــــــونت برم
خاله صدیقه و عمو محمد چند روزی مهمونمون بودن.از همه بیشتر ب تو خوش گذشته بود.همینکه خاله رو میدیدی دستاتو باز میکردی ک بپری بغلش.از خواب و استراحتم ک خبری نبود!از فرط بیخوابی چشات قرمز شده بود اما تا صدای خاله رو میشنیدی از خواب میپریدی و سرحال میخواستی باهات بازی کنه.جاشون واقعا خالیه.
یه شب هم آجی مریم پیشمون بود و عمو محمد همه رو فالوده ی خونگی مهمون کرد!!حیف ک ب سن فالوده خوری نرسیدی و از فالودش بی نصیب موندی!
محیای من،نفس من،همه ی هستی من،اولین ویروسو ازت گرفتیم!قبل از مسافرت سرماخورده بودی الان خداروشکر خوب شدی اما من و بابایی ازت سرماخوردیم.
اولین باره ک یه ویروس برامون عزیزه آخه از جگرگوشمونه قربـــــــووونت برم.
دعای هر روزه ی من واسه ی پاره ی تنم:
الهی همیشه تنت سالم،لبت خندون و دلت شاد باشه!