چهار ماهگی محمد حسام.
چهار ماهگیت مبارک گل پسرم.😘
توی این یک ماه کلی تغییرات داشتی و دیگه یه جورایی از نوزادی فاصله گرفتی.
خوشرو و خوش خنده شدی.با صدای بلند و گاهی با جیغ میخندی.😀غریبه ک ببینی مادامی که بغلت نکنن روابط حسنه س و واسشون میخندی،اما اگه بغلت کنن غریبی و در موارد حادتر گریه میکنی.😉
محیا همچنان اصلی ترین مرکز توجهته.صداشو ک بشنوی جهت صداشو تشخیص میدی و پیداش میکنی و میخندی.هرجا بره با نگاهت دنبالش میکنی و همینکه صدات بزنه با زبون خودت باهاش حرف میزنی.
کنجکاویت شروع شده.هر چیزی ببینی با دقت نگاهش میکنی و میخای ب دهن ببریش.
اشیاء رو با دستت میگیری اما هنوز نمیتونی خوب نگهشون داری.
کاملا میتونی از کمر به روی شکمت غلت بزنی.توی کریر اصلااااا نمیمونی و میخای پاشی!!
اولین باری ک برای از دست داذن چیزی گریه کردی،بعد از تولد محیا بود که با یه بادکنک سرگرم شده بودی و وقتی از دسترست دور شد گریه کردی!
خواب شبت معمولا از ۲ شب منظم میشه و اگه شیشه خورده باشی هر ۲ ساعت و اگه شیرمامان باشه هر ۱ ساعت بیداری میشی،شیر میخوری و میخوابی.
صداهای ه،ز،ل،ف به غرغرهای روزانه ت اضافه شدن.😉
موقع واکسن ۴ماهگی،وزنت ۷و۹۰۰ و قدت ۶۴ و دور سرت ۴۲ بود.😍
عزیزدلم،پسرکم انشالله همیشه در پناه حق شاااااد و سرحال و خندون باشی😘