انگشت Yes👍
یکی از سرگرمیهامون این کتابه!!
توضیحات هر تصویرو میخونم و تو باید بگی جوابش چی میشه😉
توضیحا و تعریفارو راندوم انتخاب میکنم و تنها راهنماییت اینه ک میدونی کدوم صفحه س😀
تعریف انگشت شصتو ک گفتم(تپل ترین و کوتاهترین انگشت دست)!سریع گفتی انگشت یسYes👍
😂😂
از کارتونهای مورد علاقه ی بچگیم پرسیدی و گفتی کدوم شبکه رو بیشتر دوست داشتی؟جم جونیو یا یوتون و .....؟واست توضیح دادم ک وقتی بچه بودیم این شبکه ها نبود و فقط ۲تا شبکه ی تلویزیونی داشتیم!😮
با تعجب پرسیدی پس اخبار و فیلم چی؟گفتم ک همه رو از همون دوتا شبکه میدیدیم و اینطور نبود ک هروقت بخایم برنامه کودک باشه!!!صبحها و عصرها دو سه تا برنامه کودک بود و دیگه نمیذاشت!!حسابی تعجب کردی و با حالت ترحم گفتی چ زندگی مزخرفی داشتید!!!!!😑😂😂😂
خونه ی مامان بزرگت بودیم و از عمه خواستی ک با اپ روبیکا فیلم ببینید.بهت گفتم نمیشه اخه اینجا اینترنت ندارن!!پرسیدی خونشون اصلا اینترنت ندارن؟و وقتی جواب منفی شنیدی با تعجب گفتی این دیگه چ خونه ایه ک اینترنت نداره؟!!!😅
امان از دست شما دهه نودیا😅
این دکلهای نفتی توی راه خونه ی مامان بزرگت هستن.کوچیک ک بودی میگفتی تولد و سعی میکردی از توی ماشین با فوت خاموششون کنی!😁
کمی بزرگتر ک شدی واسه هرکدومشون اسم گذاشته بودی و هرکدومشون یکی از اعضای خونوادمون بودن!جالب اینجاس ک اونی ک از همه بزرگتره رو میگفتی محیا!!کناریش میشد مامانی کوچیکتر از همه آجی امل و اون یکی هم میشد بابایی!!😁
همیشه برام عجیب بود ک چرا بزرگترینش محیاس!😆
تا اینکه چند روز پیش ک داشتیم میرفتیم خونه ی مامان بزرگت ازت پرسیدم و گفتی آخه آتیشا مثه موهاشونه،اونی ک آتیشش از همه بیشتره یعنی موهاش بلندتره!!منم چون موی بلند دوست دارم پس میشه محیا😂👏👏
یکی دیگه از سرگرمیهات بازی اسم فامیل بصورت شفاهیه!الحق و الانصاف ک خیلی حضور ذهن خوبی داری و خیلی سریع جوابو پیدا میکنی👍
گزین ها هم ایناس:اسم-فامیل-میوه-حیوان-رنگ-شهر-غذا-اعضای بدن
هرچیو واسه اسم گفته باشه برا فامیل یه پور بهش اضاف میکنی و والسلام!😜
خدیجه خدیجه پور
فاطمه فاطمه پور😂😂
قررربون گل دخترم برم ک اینقده ماه و شیرین زبونه😁😘
تقریبا یه هفته بعد از عیدفطر،مامان بزرگ اینا واسه تعطیلات تابستون رفتن خمین و قراره سه ماه تابستونو همونجا بمونن.
واسه من خیلی سخته و دلتنگ مامانمم.
از خیابونشون ک رد میشیم بزحمت اشکامو مهار میکنم و بعد از تماس تلفنی و شنیدن صداش میزنم زیر گریه😢
من و محیا گلیم رفته بودیم خرید،موقع برگشت ب چهارراه خونه مامان بزرگ رسیدیم.آهی کشیدم و گفتم حالا اگه بودن میرفتیم سرمیزدیم!!
گفتی مامانی دیگه بزرگ شدی اینقدر مامانم مامانم نکن!!!مگه نی نی ای؟دیگه بزرگ شو!!!!
من دقیقا اینجوری شده بودم😮😟😶😵
گفتم محیاااا آدم هرچقدر بزرگ بشه و مامانشم پیر بشه بازم ب مامانش نیاز داره!
و ادامه دادم ک تو هم وقتی بزرگ شدی و دلتنگم شدی ب دخترت همینو بگو!!گفتی اوووه من ک تا اونموقع این حرفا یادم نمیمونه!😂😂
دورت بگردم نفسم😀😘😍💖