در مسیر مشهد۹۶
صبح روز سه شنبه ۱۷مرداد با همسفرامون خداحافظی کردیم و ب سمت مشهد ب راه افتادیم.
ناهارو توی چالوس رفتیم اکبر جوجه!
هوای شمال شرجی بود و هم اینکه آخرین خاطره ی من از شمال هنوز آزارم میداد و نمیتونستم بمونم و هم بخاطر بخیه ی پیشونیت ک میترسیدیم عرق کنی و اذیت شی،ترجیح دادیم توقف نداشته باشیم.چندبار واسه خوردن بستنی و خوراکی نگه داشتیم.اما دریارو بیخیال شدیم
گرگان هم یه توقف کوتاه داشتیم و استراحت کردیم.
شب علی آباد کتول خوابیدیم.
دفعه ی قبل ک من و بابا همراه خاله معصومه اینا زفته بودیم جنگل گلستان،تو هنوز توی شکمم بودی عزیزدلم.اما اینبار کنارمون از مناظر لذت میبردی و سفرمونو شیرینتر کردی️
توی این عکس در حالیکه داشتی بستنی میوه ای نوش جان میکردی،سعی داشتی آدامستو ک ب پات چسبیده بود جدا کنی
مشتاقانه منتظر بودیم ب مشهد برسیم...بعد از اتفاقی ک خدارو شکر ختم بخیر شد و خداتورو دوباره ب ما داد،بینهایت دلمون هوایِ زیارت کرده بود.جالب اینجا بود ک وقتی بار سفرو میبستم،تو چادرتو آوردی ک توی چمدونت بذاری...یه لحظه از خودم پرسیدم ممکنه بریم مشهد؟اونقدر احتمالش ضعیف بود ک چادرتو بیرون آوردم...و حالا چقدر خوشحال بودیم ک قراره بریم زیارت حرم امام رضا(ع)️️