محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

محیــــــــــــایِ سی و دو ماهه یِ من!

1394/6/11 19:44
1,121 بازدید
اشتراک گذاری

 

خدارو شکر این ماه لجبازیات ب نسبت کمتر شده هرچند کماکان ترجیح میدی همیشه حرف حرف خودت باشهniniweblog.com.

 

 

تنهایی با عروسکات بازی میکنی و سرگرم میشی.حسابی پرحرف و شیرین زبون شدی.تمام کلماتو خیلی قشنگ و سلیس تلفظ میکنی فقط توی یه سری از کلمات دوحرفو جابجا میگی مثلا:تخل(تلخ) کاشپن(کاپشن) مردسه(مدرسه) تلبت(تبلت) و بامزه ترین و عجیب ترین کلمه ای ک گفتی تِــرمازی(اسمارتیز) بود!!niniweblog.com(البته منم گاهی این خصلتو موقع تایپ دارم)

 

 

خیــــــــــــــــــلی روحیه ی حساسی داری طوریکه تحمل دیدن هیچ صحنه ی ناراحت کننده یا خشونت باری رو توی تلویزیون نداری.کافیه یه نفر توی فیلم گریه کنه یا دعواش بشه یا حتی زمین بخوره و دردش بیاد تو بیشتر از همون شخصیت ناراحت میشی و اصرار میکنی ک نباید اینجوری باشه!! از اونجاییکه این قبیل صحنه ها توی فیلمها کم نیست تصمصم گرفتیم با فیلم و سریال برای مدتی نامعلوم خداحافظی کنیم!!

 

 

خواسته هات ب اقتضای بزرگتر شدنت،بزرگتر شده!چند روزی بود میگفتی"تلبت میخوام" ک خداروشکر از سرت افتاد.یه سری هم هوس تردمیل کرده بودی و میگفتی میخام مثه عسل تردمیل داشته باشم.تورو بردم توی اتاقت و اسباب بازیهایی ک تو داری ولی عسل نداره رو نشونت دادم و گفتم ببین چقدر اسباب بازی داری!با خوشحالی گفتی:ممنونم ک برام همه چی میخرید"الهی مامان فدات شه ک اینقدر قدرشناسی.

 

 

از همه جالبتر چند شب قبل ک خندوانه رو میدیدم و ب حرفای رامبد و جوان و مهمون برنامش ک اونم از گروه سرخلوتیان بود میخندیدیم گفتی:"دوس دارم بابایی کچل باشه!!!" و خودتم راهکارشو دادی و گفتی: "بابایی موهاتو بکش تا کچل بشی!!"

 

 

ب ناخنات حساسی و بمحض اینکه یه ذره بلندتر از حدمعمول بشه ازم میخای کوتاهشون کنم!

 

تنهایی میری سوپری کناری و واسم خرید میکنی.مفهوم غریبه رو بهت یاد دادم و میدونی نباید با غریبه ها حرف بزنی و به حرفشون گوش کنی.درباره ی حرمت جسمت هم میدونی ک خصوصیه!

 

تخیلت خیلی قویه و در طول روز چندین بار نقش بچه های فامیلو بازی میکنی و خیلی جالب و قشنگ حرکات و حرفاتو هم توی بازی شبیه همون شخصیت میکنی طوری ک گاهی من و بابا تعجب میکنیم ک چقدر ریزبین و دقیقی!بیشتر از همه نقش مبینا دختر دایی رضا رو بازی میکنی و منم میشم مریم و "آجی" صدام میزنی!!

 

بدون اجازه کبریتو ب دختر عموت دادی ک مثلا "تولد بازی" کنید ک متاسفانه دستت ب کبریت خورد و سوخت.انگار همه ی وجودم آتیش گرفته باشه،با اینکه زیاد بی تابی نکردی ولی جگرم سوخت.الهی درد و بلات بجونم باشه دخترکِ شیرینم.

 

 

یه مهدکودک کوچه ی کناریمون افتتاح شد ک اسمتو نوشتیم و قراره از 20شهریور بری مهد.خیلی خوشحالی و اشتیاق زیادی نشون میدی.خوشبختانه امسالم من و بابات تونستیم مدارس شیفت مخالف همدیگه رو انتخاب کنیم و نیازی ب استخدام پرستار نداریم.مهدگذاشتنت هم فقط واسه اینه ک بتونی وقت بیشتری با همسن و سالات بگذرونی و بعداجتماعیت بهتر شکوفا بشه.

 

 

 

خرابکاری ک میکنی میگی: "حواسم نبود" و بعد فوری اضافه میکنی: "اشکال نداره"!!

 

 

محیایِ من

نگاهت را گره بزن

به هر لحظه زندگی من

حس امنیت می گیرم

وقتی تو همراه منی

محیا تا این لحظه ، 2 سال و 8 ماه و 1 روز سن دارد :.

پسندها (6)

نظرات (7)

mahtab
12 شهریور 94 7:18
ماشاالله بهش چه مرتب و منظم و مهربونه ببوسش از طرف من
مامان راحله
12 شهریور 94 16:42
مامان راحله
12 شهریور 94 16:43
ماهگردت مبارک عسل خانومی
مامان نرگس
12 شهریور 94 18:19
ماشاله به محیا بانو که روز به روز خانم تر و خوشگل تر و شیرین تر میشه
مینا بانو
18 مهر 94 12:28
سلام مهربون پست قشنگتو خوندم...ایشالله یه عمر سایتون بالا سر محیا جون باشه چقدرم عکسای قشنگی از محیاجون گرفتی به خاطر خوش سلیقیگتون میخواستم اگه افتخار بدید عضوی از خونه ی بزرگ بانوان طلایی بشید.....اینجا خونه ی سبز خودتونه و زمینه های که خودتون دوست داشته باشید مطلب میزاریم..... که مهمترین نکتش اینه این یک سایت دسته جمعی هستش و همه میتونن از تجربیات همدیگه استفاده کنن با عضو شدن میتونید هم تو سایت و هم در تالار گفتمان مطلب بزارید واز مطالب دیگران استفاده کنید خونه ی خودتونو هم اگه لینک کنید ما حتما لینکتون میکنیم فدات شم بهم سر بزن مامان فاطمه
مینا بانو
18 مهر 94 18:28
نیومدید که ؟؟؟؟؟ من منتظرممم
مادر امیدوارمادر امیدوار
3 شهریور 99 14:20
عزیزمممممم😘😘😘😘