یه آخرِ هفته ی خوب.😄
پنجشنبه بعد از مزار،دایی منصور و خانمش و خاله حاجیه اومدن خونمون و شام مهمونمون بودن. هر چقدر محیا مودب و مهمون نواز بود،حسام بداخلاق و بی تاب بود و فقط میخواست بیاد بغلم!😁😀 با اینحال خیلی خوش گذشت.مخصوصا موقع بازی!😉 واسه پانتومیم محیا رفت با خاله حاجیه و من و زن دایی یه گروه شدیم! گروه محیا همه ی امتیازارو گرفت.اما زن دایی حتی آسون ترین کلمه ها(تلویزیون رنگی،بچه ی زشت،فرودگاه امام خمینی)رو هم نمیتونست حدس بزنه!و سر این قضیه کلی خندیدیم!😂 موقع بازی کودک شو هم با اینکه بدون آمادگی قبلی بود،همه ی ستاره هارو گرفتیم و من همه ی جوابام درباره ی محیا درست بود.😘ما اینیم دیگه!💪😆 روز جمعه هم به ا...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
14:43