خواستگاری!😁
شبایی ک با حسام بیدار میمونم،بستگی ب حال و هوای خودم و درجه ی آروم بودن حسام ب یکی از این کارا مشغول میشم.یا واسه مامانم قرآن میخونم،یا توی نی نی وبلاگ و نی نی سایت میچرخم،یا یه فیلم زیرنویس دار انتخاب میکنم ک صداش مزاحم خواب بقیه نشه. اگه هم توی گروه خونوادگی کسی پایه باشه مشغول چت میشم😉 چند شب پیش بعد از کمی چتیدن،یهو گفتم: راسی شنیدین سمانه خواستگار داره؟ انگار قصد داره قبول کنه وقتی خواهر ب خواهر خبرشو نمیگه چه انتظاری از ..... و ....هست؟(اون نقطه چینا اسم دوتا از اقوام بودن ک خواستگاری و عقد دخترشونو نگفتن😆) بعدشم این عکسارو ب عنوان عکس خواستگارش فرستادم😅 اینم اسکرین شات چتمون😀😀: خاله لیلا گفت: ...