عروسی آقاعلی😘
تولد هشت سالگی محیاگلی❤️😘
اول دی ۹۹
باباعلی😢
یکشنبه ۹۹/۹/۱۶حوالی ساعت ۹ و نیم شب بود که عمومرتضی به بابا زنگ زد و گفت باباعلی(شوهرعمه ی بچه ها)سکته کرده.😔 بابا هراسان و نگران خودشو رسوند ماهشهر..... بابا علی هنوز هوشیاری داشت،فقط سمت چپ بدنش بی حس و حرکت شده بود😔 توی همون حال و روزش به بابا میگفت چرا بچه ها هارو تنها گذاشتی؟برگرد خونه😢 همه ناراحت و نگران ولی امیدوار بودیم......💔 شب بعد،یهو رفت توی کما....😭 صبح روز سه شنبه ۹۹/۹/۱۸عملش کردند.دکتر میگفت تا بحال همچین لخته ی خون بزرگی توی مغز ندیده بود....اما عمل خوب بود و کلی امیدواری داد که دوباره برمیگرده و حتی میتونه راه بره.... با چشمهای اشکبار دستمون به سمت آسمون بود. بابا ده روز تمام،صبح و...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
10:56
بیست و چهار ماهگی محمدحسام 😘
فرهنگ واژگان محمدحسام خان در دو سالگی: دیب:سیب کاکائو:بادکنک😄 و خود کاکائو! بَبُم:تبسم محیارو کامل میتونی بگی ولی اغلب میگیوَیا😁😘 برفی هم همینطور،یعنی گاهی اوقات کامل و درست میگی برای ولی اغلب میگی بَـبی😉 بِلا بِلا:خیار(واقعا نمیدونم چرا این اسمو واسه خیار گذاشتی😄😍) گاف(با تاکید زیاد روی حرف ف😄):گاو تیشه:شیشه تتو:پتو دفی:کفش اَنی:شیرینی ماک:ماسک اَدُ:بدو بعد از دوری دوساله از تلویزیون،تنها فیلمی ک میبینی و خیلی خیلی خوشت میاد،خوب،بد،جلف۲هست!!!وقتی نامزد سام درخشانی میخواد از ماشین پیاده بشه و کلوزآپ کفشاشو نشون میده با همون لحن خودش میگی:آناااااانی!!(توی فیلم فریاد میزنه درخشااااان...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
8:49
کوه-آبان۹۹
هوا این روزا عااااالیه😍 یه چیزی بهتر از عالی!😉😍 مثل همیشه پایهی بیرون رفتنیم و به محض اینکه فرصتی پیش بیاد بساط ناهار یا چای و میوه رو میبریم بیرون.😍 امسال به قانون نانوشته رو کاملا رعایت میکنیم:«فقط و فقط زمان و مکانی میریم که هییییچ کس اطرافمون نباشه!😉»(بخاطر کرونا) هم بچه ها کلی ذوق می کنند و هم ما نفسی میکشیم و از هوای آزاد و شادی بچه ها لذت میبریم.😘😘 دیروز ناهار و چای بردیم کوه.😉🥰 کوهنوردی کردیم،کلی دویدیم و جیغ زدیم و بازی کردیم.😍 البته آخرش واسه حسام دردناک تموم شد.💖😘 روی تپه های شنی با محیا قل میخورند و بازی میکردند،که یهو حس...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
13:25
جشن تولد دوسالگی محمدحسامم😘
گل غنچه کرد و غنچه شکفت💖 و خداوند در هشتم مهرماه سال ۹۷ دومین هدیه ی زیبایش را به ما داد💖 میلادت مبارک گل پسر شیرینم،حسام عزیزم💖 تمام دارایی من قلبی است، که برای تو و محیا می تپد ، آن را تقدیمتان میکنم 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 وقتی وارد خونه شدی و ژله رو روی میز دیدی،سریع رفتی حسابشو رسیدی😅😅😘😘 بهت گفتم تولدته و واست کیک و ژله خریدیم و میخایم دست بزنیم و برقصیم و ..... خییییییلی خوشحال شدی و با ذوق و شوق لباستو عوض کردی و تمام مدت با خوشحالی میخندی و دیگه خرابکاری نکردی!!😂😂💖💖💖💖 شمع فوت کردنت خیلی بامزه بود.😄❤️ حاضر نبودی خم شی و شمعو فوت کنی!!شمعو از جا میکندی و فوت میکردی و میذاشتی سر ...
نویسنده :
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
23:15
محیای دوچرخه سوار😘
وای خدای من باورم نمیشه این همه مدت توی وبلاگ چیزی ننوشتم😅😅 یک عالمه خاطره جا مونده دارم،از تولد خودم بگیر تا تولد حسام و ماهگرداش😍 یک دنیا سپاس از دوستان عزیزی که به یادم بودند و پیام گذاشتند،و عذر تقصیر از اینکه مدتی فرصت سر زدن به وبلاگ های قشنگتون رو ندارم. ❤️❤️❤️❤️❤️ حیفم اومد این تاریخ قشنگ رو برای محیاگلی ثبت نکنم 😘😘 دو روز پیش محیا برای اولین بار رفت خونه دوستش نرجس،خیلی بهش خوش گذشته بود. ❤️😘 تارا هم بهشون ملحق شد و سه تا دوستای خوب ساعاتی با هم خوش بودند. ❤️💞💖 خونه نرجس بود که محیا برای اولین بار بدون چرخ کمکی دوچرخه سواری کرد.😍👏👏👏 دیروز ظهر بابا چرخ کمکی های دوچرخه محیار و هم درآورد و از...
جشنواره دانایی توانایی
محیا خوشگل و مهربونم مثه مامانی خیلی کتاب دوسته.😘😍 کلاس اول ک بود،مسابقه ی کتابخوانی داشتند.اسم کتاب «اگر صبر کنی»بود.خداروشکر محیا تونست توی مدرسه اول بشه.❤️😍 بخاطر کرونا و تعطیلی مدارس دیگه از مرحله ی شهرستان خبری نشد.تا همین چند هفته ی پیش ک خانممرادی عزیز معاون پرورشی پارسالشون زحمت کشیدند و کتاب مرحله ی بعدو واسمون آوردند کلاس اسکیت.😉🌹 اسم کتاب فندقی و کاربزرگ بود. این بار هم محیای با ذوق و توانای من گل کاشت و توی شهرستان هم اول شد.😘😘 خیلی خوشحال شدیم.بعنوان جایزه واسش یه کتاب ویه دست لباس خریدم.😀😘💋💖 اینم از تبریک خانم حمید مدیر مدرسه مهاجرین مرح...