محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

قبول باشه پسرم😁❤️

عشق دلم،لباس بابارو‌ پوشید،وضو گرفت،در جهت درست قبله شروع کرد به نماز خوندن😍😍❤️❤️😘😘 میگه دوست دارم بزرگ شم مثه بابا قهرمان و قوی بشم❤️😍 مادر به فدات❤️❤️❤️ ...
5 خرداد 1402

دیجی کالا

تا پارسال هر کی ازت میپرسید میخای چیکاره بشی؟میگفتی دایناسور!!😅❤️ بیشتر از دوران ژوراسیک،توی خونه ی ما دایناسور پیدا میشد!!😁 بعد از اون رفتی سراغ قهرمانهایی مثه سوپرمن و اسپایدر من و بتمن تا اینکه چند روز پیش گفتی ، بالاخره فهمیدم میخام چی کاره بشم🤩 با اشتیاق پرسیدم چکاره؟؟ گفتی دیجی کالا!!!! چون همه چی داره!! 😂😂😂❤️❤️❤️ بعدشم اضافه کردی:خودمم آقای پستچی میشم!😁 کارآفرینیت،آفرین داره!!😅 ...
23 ارديبهشت 1402

مستوفی

خوشا خوزستان و هوای اسفندماهش😍😁 هر چقدر از دلپذیری هوای اسفند خوزستان بگم،کمه🤩 هوا واسه ما چهارنفرس😁 :من و عشقم عدنان و ثمره ی عشقمون محیا و حسام😍❤️ (آخه چرا عکسا اینجوری آپلود میشن😂) ...
20 اسفند 1401

اردوی رامهرمز

روز پنجشنبه ۱۱ اسفند دانش آموزای دبیرستانمونو بردیم اردو. محیاگلی هم جز مهمونای افتخاریموم بود😍 مقصدمون رامهرمز بود،اول رفتیم پارک کوهستان مهربان و زهرا هم دوستای خوب محیا شدند بعد رفتیم پارک شقایق ، بچه ها توی شهربازی مشغول شدند و ناهارو همونجا صرف کردیم بعد از ناهار رفتیم عمارت صمیمی همیشه خوش باشی محیای مهربون و عزیزمممم😘💖❤️ ...
18 اسفند 1401

اولین خرید مستقل حسام 😘

محیا ک کوچیک بود،دیوار ب دیوار خونمون یه سوپرمارکت بود و انبارش! خریدامون با محیا بود😁 بزرگتر ک شد،هم سوپرمارکته از اونجا رفت و هم ما اسباب کشی کردیم 😉 حسام تابحال تنهایی نرفته چون این آپشن از بین رفته و اینقدر نزدیک سوپری نداریم! چند بار ک محیا میخواست بره مغازه،حسامم دوست داشت همراهش باشه🥰بهش قول دادم یادش بدم چطور بره و مراقبش باشم ک بتونه تنها بره😘 امروز ظهر دلمون بستنی قیفی خواست،برا حسام توضیح دادم ک نباید تنها بره و باید من مراقبش باشم و بعد پولو توی جیبش گذاشتم و نحوه ی رد شدن از خیابون و راه رفتن کنار جدولو یادش دادم تا چند متری مغازه باهاش بودم و بیرون منتظرش موندم ک خودش خرید کنه با کلی ذوق خریدشو کرد...
16 اسفند 1401